Shirinدرساجوک·۵ سال پیشرهاییبه سمتم غلت زد و دستش را تکیهگاه سرش کرد.به آرامی انگشتش را روی پیشانیام کشید و گفت: ((حالا دیگه دلم باهات صاف شد، صافِ صاف. عین پیشونیت.…