ویرگول
ورودثبت نام
سهیلا رجایی
سهیلا رجایی
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

نامه ای به دخترم!!!

نویسنده: سهیلابانو



احتمالا شما نیز با این نوع از متن های انتقادی برخی از روشن فکران مواجه شده اید که به جهتِ تخریب فرهنگ، سنت، رفتار و یا هرچیزی که در دایره ی فکری شان نمیگنجد، فرزندِ نگون بخت را مورد خطاب قرار داده تا حرف های مَگو را به او بگویند. به این تاکتیک «سیستمِ به در بگو بَلکن دیوار بشنوه» گفته می شود. نامبرده نیز به تبعیت از این تاکتیک و همچنین به دلیل شرکت در مسابقه جناب دست انداز و دوست خوبم شیما صداقت با پسرم سخن می گویم!!! اینجانب علاقه وافری به فرزندِ پسر داشته تا جایی که معتقدم بچه سالم باشه، پسر باشه! لذا برای پسرم نامه مینویسم و همینیِ که هست!!!

فرزندم!

همیشه یادت باشد زندگی چیزی نیست که به ما نشان داده اند، زندگی عمیق تر، زیباتر، دلنشین تر، شیرین تر و بسیار لذت بخش تر از آنی نیست که شنیده ای بلکه بسیار مزخرف و غیرقابل تحمل است لیکن فریب کتب روانشناختی برایان تریسی، راندا برن و دیگر دوستان اجنبی در این زمینه را نخور و به راهت ادامه بده چون:
اگر ادامه ندی، نمیگن خسته شدی، میگن ادامه ندادی!!!
راستی فرزندم قبلا بزرگی به فرزندش گفت یک بهار را دیدی، یک تابستان را دیدی، یک پاییز را دیدی، یک زمستان را دیدی و از این پس دیگر همه چیز تکراریست، نامبرده آنقدر این جمله را گفت و گفت که کرونا زمستانی برای ما رقم زد که تا به حال ندیده بودیم، پس فرزندم هر چندبار دوست داشتی فصل ها را بنگر و فضولی هایش به ما نیامده! فرزندم من را ببخش که تو را در کانادا به دنیا نیاوردم راستش کرونا آمده بود امکان سفرهای خارجی وجود نداشت و مجبور شدم تو را در همین جا به دنیا بیاورم که الحق والانصاف ظلم بزرگی در حقت کردم و مستوجب این می باشم که در سالیان دیگرکه از تو بارها می پرسم اون چیه؟ در پاسخ نامبرده نگویی: گنجشکه گنجشک!!

فرزندم!

میدانم باورش برای تو دشوار است اما زمانی بود که ما دست هایمان را سالی یک بار عید به عید میشستیم، توی صورت هم عطسه میکردیم و همگی ما دوستی داشتیم که بلاشک موقع صحبت کردن هدف پدافندی از آب دهانش قرار میگرفتیم اما همگی خوشحال بودیم غیر از عمه خانم! تا اینکه کرونا آمد و ما مجبور شدیم روزی دویست بار دست هایمان را بشوییم که باعث لبخند رضایت عمه خانم شد و این افتخاری بود که کرونا نصیب ما کرد!‎

فرزندم!

به صبح های جمعه احترام بگذار...چرا که در این زمان پرده اسرار کنار رفته و حقایق آشکار می گردند و بزرگان بسیاری بودند که با همین صبح های جمعه حکومت داری کرده و چه قلمروها که فتح نکردند اما نکته ی مهم اینجاست که یادت باشد جمعه، جمعه است و از شنبه همه چیز به روال عادی برخواهد گشت!
راستی فرزندم اطلاع داری که میشود با یک تکه دستمال کاغذی، کش و دو عدد منگنه یک ماسک ساخت؟ این نیز از همین عجایب روزگار ماست که باعث میشود دهن کجی بزرگی به محتکران داشته باشیم و بگوییم: چه خبرتونه، چه خبرتووونهههههه!

فرزندم!

گفتند ادب از که آموختی؟ گفتند از بی ادبان و دوم آنکه برو چندتا چوب بیاور تا به تو بگویم یک چوب راحت میشکند اما چندین چوب خیر.. به سه دلیل بر خود لازم میدانم، دلیل اول آنکه این حکایات را حتما باید به فرزند گفت بعد مُرد و دوم آنکه بالاخره در قرنطینه اندکی سرگرم میشویم و سوم اینکه چهارشنبه سوری نزدیک است، همین چوب ها را آتش زده و از رویش میپریم تا مشت محکمی باشد بر دهان استکبار جهانی. یادت باشد همیشه مشتت محکم باشد بر دهان استکبار جهانی.

فرزندم!

در پایان اگر بفهمم به آهنگهای سخیف ساسی مانکن گوش میدهی به شش روش سامورایی تو را پند و نصیحت خواهم داد! درس هایت را از شبکه آموزش دنبال کن، دست هایت را مکرر بشوی و یادت باشد ما کرونا را شکست می دهیم و چیزی که میماند یوسف سلامیست!
طنزحال خوبتو با من تقسیم کنمسابقه دست اندازکرونایادداشتی برای دخترم
فاقدِ هرگونه ارزشِ افزوده!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید