اما
در شهر واژهها، خانوادهای زندگی میکند که از سایرین متفاوت است. میخواهم این خانواده را به رگبارِ مذمت ببندم که میبینم دور از انصاف است. البته چیزی از خشم من نسبت به این خانواده کم نمیشود. این خانواده، خانوادهی "اما" هستند؛ اما، ولی و لیکن.
مدتی هست که سعی دارم از آنها استفاده نکنم مگر به اقتضا. اینها خاصیتشان پراندن رنگ دیگر واژههاست و البته زیر بار این امر هم نمیروند. برای من، یکجور ریاکاری محسوب میشود. لابد گیج شدهاید، نه، قضیه ساده است. فقط لازم است جملههای زیر را بخوانید تا متوجه حرفم شوید:
_من دوستت دارم، اما ...
_من اهل ناسازگاری نیستم، اما ...
_من غیبت نمیکنم، ولی ...
_خیلی خوشمزه شده ها، اما ...
_لباست خیلی قشنگه، اما ...
اکنون متوجه شدهاید، نه؟ میبینید؟ اینها موریانههای کلام هستند. اسم این خانواده را گذاشتهام خانوادهی "موریان"! هرچه قبل آنها آمده را سست میکنند. نه که کامل فرو بریزند، که اگر میریختند بهتر بود. نه، آن را سست میکنند، توخالی میکنند، و این زیبا نیست! هست؟
گوینده یا نویسنده ممکن است خبر از این تخریب ناپیدا نداشته باشد. حتی شنونده یا خواننده نیز ممکن است نفهمد. با این حال فکر میکنید تاثیری ندارد؟ من که میگویم دارد، زیاد هم دارد.
به همین خاطر همیشه کوشیدهام خانواده موریان را از کلام و گفتارم حذف کنم، و از "و" به جای آن استفاده کنم. باور کنید خیلی بهتر است. در بسیاری از موقعیتها و جملات میشود این جابجایی را انجام داد و بعضی مواقع هم نمیشود.
همین جمله را دوباره مینویسم:
در بسیاری از موقعیتها و جملات میشود این جابجایی را انجام داد، اما بعضی مواقع هم نمیشود.
تفاوت را احساس میکنید؟
خانواده موریانه باعث تمرکز و توجه روی مشکل و قسمت بد ماجرا میشوند. اما در جملهای که با "و" نوشته شد، برداشت نزدیک به این مفهوم است که خب باشد، ایرادی ندارد اگر گاهی هم نشود این جابجایی را انجام داد.
با این لباس خیلی خوشگل به نظر میرسی، "و" فکر کنم اگر این یکی را هم امتحان کنی عالی میشود. متفاوت است، نه؟ و تا دلتان بخواهد مثالهای گوناگون دیگر...
زبان... امان از زبان... و امان از زخمهایی که ممکن است بر کسی بزند و ما روحمان هم باخبر نشود. چه بسا طرف مقابل هم متوجه نشود اما در ناخودآگاهِ او، عزت نفسش خدشهدار شود.
بیاییم توجه و مراقبت بیشتری به خرج دهیم.
تمام
تیرماه ۴۰۲