ورود
ثبت نام
پستها
لیستها
انتشارات
در حال دریافت اطلاعات...
ذوالنّون
·
۳ ماه پیش
برادرِ دریا
او از پیشمان رفت.
ذوالنّون
·
۱ سال پیش
از روزهایی که به خاطر سپرده نمیشوند
پیشترها نوشتمش.
ذوالنّون
·
۲ سال پیش
دربارهی گم شدن
ببخشید، خوب نمینویسم.
ذوالنّون
·
۲ سال پیش
ادامه دهندهی محترم!
اگه من جاتون بودم نمیخوندمش.
ذوالنّون
·
۲ سال پیش
باشد مینویسم. باشد.
اهمیت ندارم.
ذوالنّون
·
۲ سال پیش
أن معالعسر یسری (و بالعکس)
yes, but alhamdulillah.
ذوالنّون
·
۲ سال پیش
نمازخانهی دانشگاه ما کوچک است.
هنوز خیلی گنگ و بد مینویسم. میدانم؛ میدانم.
ذوالنّون
·
۲ سال پیش
هر چند وقت یکبار همه چیز را خراب میکنم.
این پست را نخوانید.
ذوالنّون
·
۲ سال پیش
عشق، گل، موتور
اولین داستان(!) کوتاهی که نوشتم.