داستان های کوتا
داستان های کوتا
خواندن ۱ دقیقه·۱۶ روز پیش

امیر علی نظری مادر

مادر، ای نور زندگی، ای مهر بی‌پایان
در دل تاریکی‌ها، تویی روشنایی جان
با دستانت ساخته‌ای، قصه‌های شیرین
هر کلامت پر از عشق، هر نگاهت آسمان

تو آن چشمه‌ای هستی، که همیشه جوشان
در رگ‌های زندگی، جاری و بی‌پایان
با صدایت، می‌خوانی، نغمه‌های دلنشین
چون نسیم صبحگاهی، رویای دل را جانان

سینه‌ات پر از محبت، دنیایت پر از نور
در سختی‌ها و غم‌ها، تویی پناه و دور
هر شب تا سحرگاه، در خوابم می‌نشینی
با دعاها و آرزوها، خواب را می‌پروران

یاد آن روزهای کودکی، در آغوش گرم تو
که می‌خندیدم و می‌دویدم، بی‌هیچ غمی و زحمت
چشم‌هایت دریچه‌ای بود، به دنیای بی‌نظیر
هر گام که برمی‌داشتم، می‌دانستم که هستی

مادر، ای معلم زندگی، ای روشنی بخش
هر درس از زندگی را، به من آموختی با عشق
چگونه باید بخندم، چگونه باید ببارم
چگونه با سختی‌ها، با صبر و استقامت بایستم

در آغوش تو، تمامی دردها فراموش
می‌شد زندگی زیبا، می‌شد همه چیز روشن
با تو، هر فصلی زیباست، چون گل‌های بهاری
و در قلبم همیشه، جا داری ای مهربان

مادر، ای سرود عشق، ای شعر جاودان
تو را در هر لحظه، در هر نفس می‌خوانم
تا وقتی هستم، تو در قلبم جا خواهی داشت
و تا ابد در یادم، یاد تو را نگه می‌دارم.




زندگیعشقمادر
سلام عرض ادب برای دیدن داستان های جذاب و کوتا کانال مارا دنبال کنید
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید