ویرگول
ورودثبت نام
Supernova
Supernova
خواندن ۲ دقیقه·۶ ماه پیش

نامه‌ی سوم.

لئاندروی عزیز،

بابت تاخیری که در نوشتن نامه‌ی سوم پیش آمد از تو عذرخواهی می‌کنم. این روزها حسابی سرم شلوغ است. می‌توانی تصور کنی برای چند روز پیاپی در مرکز جمعیت بودن چه احساسی دارد؟ شاید برای تو خوشایند باشد و به آن عادت داشته باشی، اما برای من کمی سخت است.

نمی‌گویم خیلی سخت، چون دیگر به اندازه‌ی گذشته بودن در کنار آدم‌های جورواجور برایم فرساینده نیست؛ اما به هرحال همین که نمی‌توانم آنقدر که دلم می‌خواهد فضای شخصی داشته باشم و تنها بمانم، مرا رنج می‌دهد.

روزی که گذشت، روز بدی نبود. با احتساب چای صبحانه، چهار لیوان چای نوشیدم و هربار احساس می‌کردم که جریان زندگی دارد وارد رگ‌هایم می‌شود. چند صفحه‌ای هم کتاب خواندم. باقی روز در محل کار و به خواب و رویاپردازی گذشت. وقتی به خانه رسیدم آنقدر پاهایم درد می‌کردند که فقط مسکن خوردم و کمی بعد از آن که مسکن اثر کرد، خوابیدم.

اما درباره‌ی رویاهایم... لئاندروی عزیز، به تو می‌گویم که من بسیار انسان رویاپردازی هستم. کافی است چند ثانیه وقت خالی پیدا کنم تا مشغول رویاپردازی شوم. شاید بپرسی راجع به چه چیزی رویابافی می‌کنم؟ جواب این است: همه چیز.

با اینکه راجع به همه چیز رویاپردازی می‌کنم، اما قسمت اعظم این همه چیز را، رویاهایی تشکیل می‌دهند که احتمال واقعی شدن‌شان بسیار کم است. آندره ژید راست می‌گوید. " بیماری‌های شگفت انگیزی هست که همان خواستنِ چیزی است که آدمی ندارد. "

به چیزهای مختلفی فکر می‌کنم و آرزو می‌کنم که روزی، آنها را داشته باشم. بعد درباره‌ی روزی که آن‌ها را داشته باشم، مدت‌ها رویاپردازی می‌کنم. راه‌های مختلفی که می‌توانند منجر به رسیدن من به خواسته‌ام شوند را بررسی می‌کنم و عیب و ایرادشان را می‌گیرم.

اما می‌دانم که تو خیلی اهل رویابافی نیستی، دوست من. تو عمل کردن را می‌ستایی و صرف وقت برای رویاپردازی را نکوهش می‌کنی. حق را به تو می‌دهم، زمانی که می‌تواند صرف انجام دادن عملی برای یک خواسته شود، حیف است که صرف خیال پردازی شود و ثمره‌ای نداشته باشد. اما این خیال‌پردازی‌ها گاهی راه فراری می‌شوند برای دوری از هرچه که زندگی واقعی به تو تحمیل کرده. کافی است چشم‌هایت را ببندی و موقعیتی که می‌خواهی در آن باشی، تصور کنی...

گاهی این تصویرها چنان در نظرم حقیقی جلوه می‌کنند که انگار قبلا آن‌ها را زندگی کرده‌ام. حتی انگار هوای آن روز را نفس کشیده‌ام.

بگذریم، سرت با حرف زدن راجع به چیزی که به آن علاقه نداری، به درد نمی‌آورم. نامه را همینجا تمام می‌کنم و می‌روم که بخوابم. به امید فردایی بهتر و مفیدتر.

دوست‌دار تو

سوپرنوا

رویاپردازیروزمرگینویسندگینویسنده
اینجا روزمرگی‌هام رو به شکل نامه برای یک شخص خیالی می‌نویسم. کانال تلگرام: @alheimurr
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید