لئاندروی عزیزم،
امروز، روز خوبی بود. به قدر کافی استراحت کردم و در عین حال، برنامههایم را تکمیل کردم. هیچ چیز نمیتواند به اندازهی یک لیست برنامهی تکمیل شده، حالم را خوب کند. اینکه احساس کنم روزم را مفید گذراندهام، برایم بسیار خوشایند است.
سعی میکنم هرروز چیزهای جدیدی یاد بگیرم. فرقی نمیکند چه باشد، همینکه چیزی یاد بگیرم و سطح دانشم را ارتقا بدهم برایم رضایتبخش است. گاهی آرزو میکنم ایکاش میتوانستم همه چیز در عالم را به خوبی بدانم؛ بی کم و کاست. میلم به یاد گرفتن همانند میلم به رشد کردن، عمیق و بیانتهاست.
دوست دارم روز به روز رشد کنم و بهتر از نسخهی دیروزم باشم. دلم میخواهد قدم به قدم، تبدیل به آن دختر قوی و مستقلی شوم که آرزویش را دارم. به خاطر همین هم سعی میکنم یک سری فعالیتها که باعث رشدم میشوند، مانند همان یادگیری مستمر را، در برنامهی روزانهام بگنجانم.
البته باید بگویم که همین حالا هم احساس خوبی نسبت به خودم دارم. دوستش دارم و به آنچه که هست میبالم اما از آنجا که میدانم لایق بهتر بودن است، برای بهتر شدنش تلاش میکنم.
امروز یک فیلم سینمایی جالب دیدم که دوست دارم راجع به آن برایت بگویم. فیلم دربارهی پسری به نام فارست گامپ بود که برخلاف محدودیتهایی که داشت، عاشق شد و توانست به موفقیتهای زیادی دست پیدا کند. فارست شخصیت معصوم، مهربان و وفاداری داشت و درحالی که همه فکر میکردند کودن و احمق است، بسیار باهوش و بااستعداد بود.
درس جالبی که فارست به من داد را در قالب یکی از دیالوگهای خودش نقل میکنم: " آدم فقط زمانی عقب موندهست که خودش باور داشته باشه عقب موندهست. "
در کل، امروز روز خوبی بود و از اینکه فرصت شد برای تو هم نامهای بنویسم، خوشحال هستم. دوستت دارم و از تو میخواهم که مراقب خودت باشی.
با احترام،
سوپرنوا.