خوب ماندن، سد راه تعالی است و این یکی از دلایلی است که موجب میشود سازمانها یا افراد، به ندرت از خوب به عالی برسند.
اینها بخشی از جملات ابتدایی کتاب از خوب به عالی (Good to Great) نوشته آقای جیم کالینز است. احتمالا شما هم نام این کتاب را شنیدهاید و علاقه داشتید آن را مطالعه کنید. این کتاب را میتوان یکی از محبوبترین و پرفروشترین کتابهای حوزه مدیریت دانست که زبان بسیار ساده و روانی دارد. بنابراین نه تنها برای دانشآموختههای رشته مدیریت و مدیران کسب و کار میتواند مفید باشد، بلکه همه افراد نیز میتوانند یافتههای آن را به کار گیرند و سطح زندگی فردی و اجتماعی خود را بهبود ببخشند.
در این نوشته خلاصهای از فصل اول این کتاب را با هم بررسی میکنیم. این فصل راجع به پیشینه شکلگیری ایده نویسنده، روش تحقیق و نتایج این پژوهش خواهد بود که یک دید کلی از کتاب را ارائه میدهد.
جیم کالینز در کتاب ساختن برای ماندن (Build to Last) به توضیح درباره شرکتهایی میپردازد که از بدو تولد و شکلگیری در سطح عالی بودهاند. اما این پرسش مطرح میشود که آیا یک موسسه خوب هم میتواند به یک موسسه عالی تبدیل شود و این امر چگونه صورت میپذیرد؟ یا اینکه بیماری "فقط در حد خوب ماندن" علاج ناپذیر است؟ به عبارتی میتوان علت اصلی شکلگیری این ایده را این سوال مطرح کرد که "چرا برخی از شرکتها جهش میکنند و برخی دیگر خیر؟"
این پژوهش که در مدت پنج سال به طول انجامید نگرشهای تعجببرانگیزی را پدید آورد که کاملا مغایر با درک رایج از مدیریت است. شاید بتوان یکی از مهمترین نتایج حاصله را اینگونه عنوان کرد:
"تقریبا هر سازمانی میتواند به طور بنیادین سطح و عملکرد خود را ارتقا بخشد، شاید حتی به سطح عالی برسد، مشروط به اینکه یافتههای حاصل از این تحقیق را آگاهانه به کار بندد."
در ادامه مراحل این تحقیق پنج ساله را بررسی میکنیم:
مرحله اول: تحقیق
در ابتدا یک تیم متشکل از 21 محقق اقدام به پیدا کردن شرکتهایی کردند که الگوی رهسپاری به تعالی را نشان میدادند. یعنی طبق این الگو شرکتهایی که به مدت پانزده سال سود سهام مرکب آنها در حد متوسط بازار سهام بود اما در یک مرحله خاص و به طور ناگهانی جهش کرده و سود سهام مرکب آنها طی پانزده سال بعد به حداقل سه برابر بازار رسیده باشد.
پانزده سال به این دلیل معیار قرار داده شد که شرکتهایی که ناگهان به طور شگفتانگیز و یا با خوششانسی به موفقیت رسیدند از این دسته حذف شوند. همچنین این مدت از دوران تصدی اغلب مدیران بیشتر است.
همچنین سه برابر بازار به این دلیل انتخاب شد که از عملکرد شرکتهای مطرح دیگر فراتر میرفت. بهطور مثال ارزش سهام بوینگ (Boeing)، کوکاکولا (Coca Cola)، جنرال الکتریک (General Electric) و چند شرکت مطرح دیگر بین سالهای 1985 تا 2000 فقط 2.5 برابر بیشتر از بورس سهام بود.
در نتیجه 11 شرکت رهسپار تعالی عبارتند از: اَبوت (Abbott)، سیر کویت سیتی (Circuit City)، فانی مِی (Fannie Mae)، ژیلت (Gillette)، کیمبرلی کلارک (Kimberly-Clark)، کروگر (Kroger)، نوکور (Nucor)، فیلیپ موریس (Philip Morris)، پیتنی بوز (Pitney Bowes)، والگرینز (Walgreens) و ولز فارگو (Wells Fargo).
مرحله دوم: مقایسه
در این مرحله مهمترین قدم در کل پروژه تحقیق برداشته شد. یعنی شرکتهای رهسپار تعالی را در مقابل یک سری از شرکتهای همتراز که موفق به جهش از مرحله خوب به عالی نشدند، قرار داده شدند. پرسش مهم این پروژه این نبود که: شرکتهای رهسپار تعالی چه ویژگیهای مشترکی دارند؟ بلکه این بود: نقاط مشترک شرکتهای رهسپار تعالی چیست که آنها را از شرکتهای همترازشان متمایز میکند؟
در نهایت علاوه بر انتخاب شرکتهای رهسپار تعالی، دو دسته از شرکتهای همتراز نیز مشخص شدند:
دسته اول شرکتهایی که در هنگام تحول، در صنعت مشابه با شرکتهای رهسپار تعالی بودند و فرصتها و منابع یکسانی داشتند اما موفق به جهش نشدند. (شامل 11 شرکت مانند آپجان، گِریت وسترن، اِی اَند پی، اِکِرد، بانک امریکا و غیره)
دسته دوم شرکتهای همتراز بیثبات که تغییر کوتاه مدتی به سوی تعالی داشتند ولی نتوانستند این خطمشی را برای همیشه حفظ کنند. (شامل 6 شرکت مانند کرایسلر، هَریس، تِلِدین و غیره).
مرحله سوم: درون جعبه سیاه
با جمعآوری تمام مقالات منتشر شده درباره این 28 شرکت در طول 50 سال گذشته، توجه گروه تحقیق به تحلیل عمیق در هر مورد معطوف شد. مقالاتی از قبیل: خطمشی، فنآوری، مدیریت، مصاحبهی مدیران شرکتهای رهسپار تعالی و غیره. همچنین تحلیل کمی و کیفی اطلاعاتی مانند سودآوری، پاداشهای پرداخت شده به مدیران، سیاستهای کلی، تعدیل نیرو، سبک مدیریت، ترازهای مالی و گردش کار مدیران.
این تلاش تحقیقاتی را میتوان همچون نگاه کردن به درون جعبه سیاه فرض کرد. در طول مسیر، هر مرحله به منزلهی اتصال لامپی دیگر برای نورافشانی به عملکردهای پنهان فرآیند تبدیل خوب به عالی بود.
توجه به این نکته ضروریست که تمام مفاهیم این کتاب از طریق استنتاج تجربی اطلاعات واقعی به دست آمده است. یعنی این پروژه با آزمودن اثبات یک فرضیه آغاز نشده است. بلکه تلاش شده مستقیما از طریق شواهد، یک تئوری نتیجهگیری شود.
مرحله چهارم: از بی نظمی تا رسیدن به مفهوم
در نهایت با اطلاعات به دست آمده، انجام تحلیلها، بررسی شواهد و مباحث، یک چارچوب منسجم از یافتهها طرحریزی شد. هر مفهوم اصلی در چارچوب نهایی، نقش اساسی در روند تحلیل کلیه شرکتهای رهسپار تعالی در طول سالیان سرنوشتساز داشته است، در حالی که این متغیر در کمتر از سی درصد شرکتهای همتراز دیده شده است. نمودار زیر نشاندهنده یک فرآیند تکاملی است که در پی آن پیشرفت حاصل میشود. این فرآیند از سه مرحله کلی تشکیل شده است: افراد منضبط، افکار منضبط و عملکردهای منضبط.
حرکت در پیرامون کل این چارچوب، مفهومی است که آن را چرخه رشد مینامیم. این چرخه شکل کلی فرآیند رهسپاری به تعالی را نشان میدهد که در فصول آتی آنها را به طور مفصل بررسی خواهیم کرد.
با توجه به نمودار بالا میتوان عناصر آن را توضیح داد:
رهبری سطح پنجم) در کمال تعجب رهبران شرکتهای رهسپار تعالی بر خلاف مدیران سرآمد که نامشان در تیتر اول روزنامهها به چشم میخورد، افرادی متواضع، ساکت، موقر و حتی کمرو هستند. یعنی ترکیب متناقضی از تواضع فردی و ارادهی حرفهای.
اول فرد ...... بعد هدف) بر خلاف تفکر رایج که گمان میشود رهبران رهسپاری به تعالی کار خود را از نوعی بینش و خطمشی جدید آغاز میکنند، اما آنها ابتدا افراد شایسته را وارد سازمان کرده و افراد ناشایست را حذف میکنند. سپس با قرار دادن این افراد در جایگاه مناسب هدف سازمان را تعیین میکنند.
با حقایق ناخوشایند روبرو شویم) برای فهمیدن راهی برای رهسپاری به سوی تعالی، مطالعه تجارب کسی که مدتی اسیر جنگی بوده، میتواند حاوی نکات سودمند زیادی باشد. شما قویا باید به این موضوع ایمان داشته باشید که بهرغم وجود مشکلات، در نهایت موفق خواهید شد. ولی در عین حال، به طور پیوسته خود را جهت رویارویی با تمام واقعیات ناخوشایند مهیا کنید.
مفهوم خارپشتی) جهش از درجه خوب به عالی مستلزم فرارفتن از مرز شایستگی صرف است. فقط به این دلیل که این کار حرفه اصلی شماست یا صرف این که شما سالها و چندین دهه به آن اشتغال داشتهاید، لزوما به معنای آن نیست که شما برای انجام آن در دنیا بهترین هستید.
فرهنگ مبتنی بر نظم) همه شرکتها از نوعی فرهنگ برخوردارند. برخی شرکتها مقررات دارند، اما تعداد معدودی از آنها فرهنگ نظم و مقررات دارند. وقتی فرهنگ مبتنی بر نظم را با وجدان کاری ادغام کنید، نوعی قدرت جادویی به دست میآید که شما را به سوی عملکردهای عالی سوق میدهد.
شتابدهنده تکنولوژی) فنآوری به خودی خود، هرگز دلیل اولیه و اساسی صعود یا نزول یک سازمان نیست. درواقع شرکتهای رهسپار تعالی برداشت متفاوتی از تاثیر فنآوری دارند و هرگز آن را ابزار اولیه ایجاد تحول تلقی نمیکنند. در حالی که در زمینه استفاده دقیق از فنآوریهای برگزیده حرف اول را میزنند.
چرخه رشد و چرخه نابودی) کسانی که تحولات سریع، تغییرات چشمگیر و تجدید سازمانهای ناگهانی را پدید میآورند، به احتمال قریب به یقین قادر به ایجاد جهشی برای ارتقا از مرحله خوب به عالی نیستند. به عبارتی جهش های رهسپاری به تعالی، صرف نظر از نتایج چشمگیری که در پایان دارند، هرگز در یک مقطع کوتاه به وجود نمیآیند.
از رهسپاری به تعالی تا رسیدن به رستگاری) رهسپاری به تعالی محصول دوران ماندگاری نیست بلکه بیشتر مقدمهای برای آن به شمار میرود. یعنی چگونه یک سازمان خوب به سازمانی بدل میشود که میتواند نتایح عالی را به دست آورده و با حفظ آن، خود را به سازمانی با ثبات تبدیل کند.
در نهایت نویسنده اضافه میکند علیرغم اینکه حجم تغییر و تحول در محیط بسیار بالاست و این تغییرات به سرعت اتفاق میافتند، اما قوانینی که در پی این تحقیق حاصل شدند دایمی و ثابت خواهند بود. درواقع این کتاب نهایتا راجع به یک موضوع است: قوانین ثابت فرآیند رهسپاری به تعالی.