Zed·۱ ماه پیشتکهدرد شروع شده، از وسطترین نقطه بدنم شروع میشه و پخش نمیشه، اونجا میمونه، مثل یه مته که قراره دیوار رو سوراخ کنه. صدای چرخش مته و حرکتش بین…
Zed·۳ ماه پیشاگه به مرگ بگیم صبر کن، صبر میکنه؟شاید مرگ همین باشه، همین شکلی. حس درد ارگانها، تکون خوردن مغز تو جمجمه، تیر کشیدن ستون فقرات، کشیده شدن عضلات و حس تحلیل رفتن. بیحسی موقت…
Zed·۸ ماه پیشآخرشاید من واقعا دلم نمیخواد فراموش کنم، بوت رو، صدات رو، خودِ خودت رو. اگه نداشته باشمت پس دیگه قراره به چی چنگ بزنم تا نگهم داره؟ ولی بازم…
Zed·۱ سال پیشنقطه تاریکوضعیت سختیه، میدونم که سخته. میخواستم بنویسم برای خودمون راهی نمیبینم، ولی اشتباهه من دارم راهو میبینم ولی تو نمیبینی انگار. بیشتر شبی…
Zed·۱ سال پیشاگه اینو خوندی ببخشیدعزیزم، ببخشید اگه مثل تو نیستم. ببخشید اگه بیهوده تلاش و تقلا میکنم، ببخشید که بیخیال نمیشم و پافشاری میکنم. ببخشید که راحتت نمیذارم، بب…
Zed·۱ سال پیشدلم هنوزم برای تنگتر شدن جا داره.عزیزم، هنوز هم مثل چند روز پیش جات خالیه، هنوزم دلتنگ خودت و دستات میشم و هنوزم دلم تو رو میخواد. دیروز خیلی بیش از حد تلاش کردم که قوی با…
Zed·۱ سال پیشدوست ندارم شب هم مثل من تاریک باشد.این نوشته قرار بود یه روزنوشت ساده باشه، که مثل همیشه بیام بگم یک روز دیگه هم بدون تو گذشت در عین اینکه خیلی بهت فکر کردم، بعد دیدم نمیشه د…