ویرگول
ورودثبت نام
یلدای یلدانیزه
یلدای یلدانیزه
خواندن ۲ دقیقه·۱ ماه پیش

کافی.

این چندوقته انقدر همه‌چیز داره خوب پیش می‌ره که استرس می‌گیرم و منتظر یه اتفاق بد هستم. قبلا فکر می‌کردم وقتی خوشی بیاد توی زندگیم تا همیشه موندگاره ولی حقیقت بدجور کوبوند تو صورتم، کلاس یازدهم بودم که خونمون رو عوض کردیم و من اتاق‌دار شدم، المپیاد رو ول کردم و احساس رهایی می‌کردم، دوست‌های جدید پیدا کردم، تنهایی بیرون رفتن رو یاد گرفته‌بودم و جلوی موهام رو سفید کرده‌بودم، سهیل به خونوادمون اضافه شدم و همه‌چیز درمورد شادمانی و پول و عشق و محبت و اعتماد‌به‌نفس بود، که بووووم! یدفعه همه‌چیز فرو ریخت، دلتنگی و ترس و کنکور رو هوا و لاغری بی‌دلیل و تنهایی و به‌هم خوردن دوستی‌ها و بدتر شدن مریضیم و بی‌پولی و بلابلابلا...

حقیقتو بخوام بگم تا همین دو هفته پیش، زندگیم خاکستری بود. توی دانشگاه دوران خیلی سختی داشتم، معدلم پایین بود و هست، علاقه‌ای به انجام هیچکاری حتی انیمه دیدن نداشتم، همش درگیر آدم‌ها بودم و خودم رو محتاج به وجودشون می‌دونستم.

ولی دوباره بوووم! خونه جدید و نزدیک دانشگاه، اعتمادبه‌نفسم سر به فلک کشید، برگشتن علاقم به انیمه دیدن و کتاب خوندن و نقاشی کشیدن، پیدا کردن دوست‌های جدید، یاد گرفتن چیزهای جدید، رفتن توی انجمن و نشریه و تی‌ای شدن و ارتباط گرفتن با استادها و بالاخره یاد گرفتن اینکه چجوری با تنهاییم کنار بیام و بالاخره بعدی اینه که یاد گرفتم به معنای واقعی به انسان‌ها نیاز نداشته‌باشم و از اون دراماهای مسخرم بکشم بیرون.

الان استرس دارم و احساس می‌کنم هرلحظه ممکنه یه اتفاقی بیفته و تمام خوشحالیام، درست مثل گذشته، بهم بریزن. ولی عیبی نداره، یا حداقل اینطوری به خودم می‌گم. من دیدم که بعد یه سال مشکی و بعد یه سال خاکستری، می‌تونم یه تابستون رنگی‌رنگی داشته‌باشم و حتی اگر دوباره همه‌چیز مشکی بشه، روشنی باز برمی‌گرده.

البته نه که همه‌چیز الان کاملا عالی پیش بره، بابام خیلی سخت کار می‌کنه و اینکه انقدر دیر می‌بینمش اذیتم می‌کنه و باعث می‌شه خیلی شب‌ها گریه کنم، هنوزم خاطرات بعضی از آدم‌ها اذیتم می‌کنه، بیماریم اذیتم می‌کنه و کلا زیستن تو ایران سخته و استرس اپلای و تصمیم‌گیریش و تواناییم و نفهمیدن اینکه واقعا چی از زندگیم می‌خوام، همچنان سخته. ولی خب همه‌چیز کافیه.

یبار داشتیم با کیمیا درمورد کلمه موردعلاقمون صحبت می‌کردیم و من یا کیمیا؟ گفتیم کلمه کافی با یه نقطه.

آره خب همینا کافیه.


استرسکافیزندگیتغییراتروشنی
جهان با من همراه شو!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید