قانع
قانع
خواندن ۱۴ دقیقه·۲ سال پیش

دروغ نگوییم

از دروغ هایم خسته شدم ولی همیشه ناخواسته بود خب از قصد که دروغ نمی گفتم مگر دیوانه بودم همیشه طوری مرا در تنگنا می گذاشتند مجبور می شدم برای جلوگیری از اختلاف، ناراحتی و راضی کردن خودشان دروغ بگویم ولی دیگر از اینکه هر بار می خواستم حرفی بزنم آن را با دروغ شاخ و برگ می دادم تا اطرافیان را فریب دهم، خسته شدم.

معتاد شده بودم آنهم اعتیادی که نمی توانستم ترکش کنم فقط عذاب وجدان داشتم البته بعضی وقتها عذاب وجدان هم نبود خشم از خود و دیگران که مرا به این مرحله رسانده بودند.

انگیزه و تلاش برای ترک را زمانی پیدا کردم که در عرض یک هفته دو تا از دروغ های کاریم، رو شد و برای رهایی مجبور بودم دروغ های دیگری بگویم که نتوانستم. چکار کردم؟؟ با خودم خلوت کردم مدتی غیبت و تفکر تا بالاخره با تداعی صحنه های رسوایی دروغ هایم، تصمیم به ترک دروغ گرفتم.

مطالبی که در ادامه آمده خلاصه آنچه است که جمع آوری کردم و سعی کردم بکارببندم تا دروغ گفتن را ترک کنم. سخت بود ولی شدنی. دروغ روح انسان را خسته می کند. سعی کنید در بدترین موقعیت هم که شده اگر نمی توانید راستش را هم بگویید سکوت کنید تا شهامت راستگویی را پیدا کنید.

افسانه دروغ و حقیقت

روزی دروغ و حقیقت به هم رسیدند.
دروغ گفت: "روز بخیر"
حقیقت گفت: "روز بخیر"
دروغ گفت: "روز خوبی است."
حقیقت به آسمان نگاه کرد تا ببیند حقیقت دارد یا نه؟
گفت: "بله، روز زیبایی است."
دروغ گفت: "دریاچه حتی زیبا و گرم‌تر است".
حقیقت به سمت دریاچه نگاه کرد و دید که دروغ حقیقت را می‌گوید.
دروغ او را به کنار آب برد و گفت: "آب خیلی خوب به نظر می‌رسد، بیا شنا کنیم".
حقیقت با انگشتان دست آب را لمس کرد و دید واقعاً گرم است. او به دروغ اعتماد کرد. هر دو لباس خود را درآوردند و مشغول شنا شدند.
پس از مدتی دروغ از آب بیرون آمد، لباس‌های حقیقت را پوشید و رفت.
حقیقت قادر به پوشیدن لباس‌های دروغ نبود، پس بدون لباس و برهنه در کنار دریاچه قدم زد و مردم از دیدن او وحشت کردند.

این افسانه به روشنی نشان می‌دهد که چرا مردم دروغ مبدل را به حقیقت برهنه ترجیح می‌دهند.

چقدر دروغ می‌گوییم؟

تارس، ربات فیلم بین‌ستاره‌ای: «صداقت کامل امن‌ترین روش تعامل با گونه‌های احساساتی نیست»

مطالعه‌ای در دانشگاه ماساچوست نشان داد که مردم در مکالمات روزانه به‌طور متوسط هر 3 دقیقه یک‌بار دروغ می‌گویند. مطالعات دیگر نشان می‌دهد که دروغ‌ها 35 درصد مکالمات ما را در طول یک هفته تشکیل می‌دهند.

این آمار دلسردکننده است. ما غالباً می‌گوییم "ما انسان‌های صادقی هستیم که هرگز دروغ نمی‌گویم"، اما این خود دروغ است.

دکتر بلا دی‌پائولو (Bella DePaulo)، روان‌شناس و استاد دانشگاه ویرجینیا، معتقد است دروغ به بخشی از زندگی روزانه ما تبدیل شده است. یافته‌های او نشان می‌دهد مردان و زنان در یک‌پنجم تعاملات اجتماعی‌شان، در حالی که فقط ۱۰ دقیقه از آن گذشته، دروغ می‌گویند. ظرف مدت یک هفته، ما در ۳۰ درصد از ارتباطات یک‌به‌یک خود با دیگران دروغ می‌گوییم. همچنین مردان بیشتر درباره خودشان دروغ می‌گویند تا دیگران را تحت‌تأثیر قرار دهند؛ در حالی که زنان بیشتر دروغ می‌گویند تا احساسات دیگران را جریحه‌دار نکنند.

هرچند دکتر کیم سروتا (Kim Serota)، استاد بازاریابی دانشگاه اوکلند، در سال ۲۰۱۰ در تحقیقات خود روی ۱۰۰۰ نفر دریافت که ۶۰ درصد از شرکت‌کنندگانش روزانه دروغ نگفته‌اند. با این حال، او دریافته که مردان بیشتر از زنان و جوانان بیشتر از افراد مسن دروغ می‌گویند.

سروتا و همکارش تیموتی لوین (Timothy Levine) یک کشف جالب دیگر هم داشتند. آنها دریافتند نیمی از دروغ‌ها را ۵ درصد از افراد شرکت‌کننده در تحقیق گفته‌اند. به‌عبارت دیگر، یک اقلیت خاص، بسیار بیش از دیگران دروغ می‌گویند که سروتا و لوین آنها را «دروغ‌گویان پرکار» نامیدند.

در سال ۲۰۱۹، تحقیق دیگری یافته‌های سروتا را تأیید کرد. حدود ۴۰ درصد از دروغ‌های گفته‌شده در تحقیق از سوی گروه کوچکی از دروغ‌گویان حرفه‌ای و پرکار گفته شد؛ دروغ‌گویانی که اغلب بدون ترس از مجازات‌شدن، به نزدیکان خود دروغ می‌گویند.

دکتر بریانیا ویرجین (Brianna Verigin)، سرپرست این تحقیق از دانشگاه پورتموث انگلستان، درباره این قشر فریب‌کار می‌گوید:

دروغ‌گویان پرکار حقیقت را با مهارت بسیار بین کلمات دروغین مخفی می‌کنند تا تشخیص راست از دروغ را دشوار کنند. همچنین، آنها در ساخت داستان‌های دروغین اما ساده و قابل‌باور تبحر دارند.

چرا دروغ می‌گوییم؟

پروفسور لگاسف، کسی که درباره فاجعه چرنوبیل بارها هشدار داده بود می‌گوید: «بهای دروغ‌های ما چه خواهد بود؟!»

دکتر رابرت فلدمن (Robert Feldman)، استاد روان‌شناسی دانشگاه امهرست ماساچوست، درباره دلایل دروغ‌گویی می‌گوید:

ما دروغ می‌گوییم چون این شیوه شیوه‌ای بسیار مؤثرِ اجتماعی است. بیشتر اوقات مردم انتظار ندارند دروغ بشنوند. آنها فکر می‌کنند در حال شنیدن حقیقت‌اند. برای همین احتمال اینکه دروغ را باور کنند خیلی زیاد است.

دکتر فلدمن ۷ دلیل عمده دروغ‌گویی مردم را نام می‌برد که برای شما شرح می‌دهیم:

۱. چاپلوسی‌کردن

تملق‌گویی یکی از شایع‌ترین شیوه‌های دروغ‌گفتن است. حتما برای شما پیش آمده که کسی از شما تعریف کند و شما احساس کرده باشید که این تعریف بیش از آنکه واقعیت داشته باشد به‌دلایل دیگری گفته شده است. مردم به‌دلایل مختلفی ممکن است بادمجان دور قاب بچینند. شاید به‌دنبال نزدیک‌شدن به کسی و جلب اعتماد او هستند. شاید می‌خواهند خواسته‌ای را مطرح کنند یا با پنهان‌کردن واقعیت،‌ از موقعیت‌های ناخوشایند اجتماعی بپرهیزند.

۲. پرهیز از موقعیت‌های ناخوشایند اجتماعی

حتما برای شما هم پیش آمده که دوست نداشته‌اید به مهمانی یا دورهمی‌ای بروید، اما به‌جای رد صادقانه درخواست، بهانه‌ای برای ردکردنش ساخته‌اید؛ مثلا خیلی دلم می‌خواست که با شما باشم، منتها امشب سردرد دارم یا کارهایی دارم که باید به آن رسیدگی کنم.

ما چون تمایل داریم از سوی دیگران دوست داشته شویم و نمی‌خواهیم با صداقت کامل آنها را برنجانیم، به این شیوه از دروغ‌گویی متوسل می‌شویم.

۳. قانع‌کردن دیگران

گاهی مردم برای اینکه شما را قانع کنند کاری را که آنها می‌خواهند انجام دهید یا محصولشان را بخرید، به شما دروغ می‌گویند. این شیوه به‌خصوص در فنون بازاریابی قابل‌مشاهده است؛ مثلا فروشنده‌ای را تصور کنید که با اغراق درباره اثربخشی کرم ضدجوش صحبت می‌کند تا شما را بری خریدش قانع کند.

۴. پیشگیری از پیامد‌های منفی رفتار

کودکی را تصور کنید که هنگام بازی، شیشه خانه را شکسته است. وقتی از او درباره این کار سؤال بپرسیم، او به‌احتمال زیاد می‌گوید که کار او نبوده، حتی با وجود قطعی‌بودن شواهد، او این مسئله را انکار می‌کند. بزرگ‌تر که شدیم، یاد گرفتیم برای جلوگیری از بروز پیامد‌های منفیِ برخی رفتارهای اشتباهمان، حرفه‌ای‌تر دروغ بگوییم. گاهی هم ممکن است برای خاطر عزیزانمان دروغ بگوییم تا جلوی مجازات‌شدن آنها را بگیریم.

هدف از این نوع دروغ‌گویی محافظت از خود یا دیگری در برابر پیامد‌های خطاست.

۵. رسیدن به خواسته‌ها و نتایج دل‌خواه

برخلاف حالت قبل، برخی مواقع دروغ می‌گوییم تا به خواسته یا نتیجه دل‌خواه خود یا عزیزانمان برسیم؛ برای مثال، کسی که در نوشتن رزومه‌ اغراق می‌کند یا وقتی توصیه‌‌نامه‌ای برای رفیقش می‌نویسد تا شانس استخدام‌شدن او در یک شرکت را بیشتر کند.

۶. تحت‌تأثیر قراردادن دیگران

گاهی دروغ می‌گوییم تا روی دیگران تأثیر بگذاریم و چهره‌ای جذاب یا حتی مقتدر از خود نشان دهیم. مدیری را در نظر بگیرید که با اغراق از دستاوردهایش سخن می‌گوید تا فضا را برای به‌چالش‌کشیدن تصمیماتش محدود کند یا جوان جویای نامی را به ذهن بیاورید که برای جلب نظر همکلاسی‌ها، خودش را باهوش‌تر نشان می‌دهد.

ما تمایل داریم دوست داشته شویم و جذاب به نظر برسیم. این تمایل است که گاهی ما را به‌سمت دروغ‌گفتن برای تأثیرگذاشتن روی دیگران سوق می‌دهد.

۷. محافظت از دروغی که قبلا گفته‌ایم

گاهی دروغ می‌گوییم تا جلوی برملاشدن دروغی که پیش‌تر گفته‌ایم را بگیریم. با نگاهی به داستان‌ها، فیلم‌ها و سریال‌ها، می‌توان نمونه‌های فراوانی از این فرایند پیوسته دروغ‌ها را پیدا کرد؛ هرچند ممکن است در زندگی واقعی هم آن را تجربه کرده باشیم.

وقتی دروغ می‌گوییم در مغزمان چه رخ می‌دهد؟

هرچه ماده سفید در قسمت کورتکس مغزمان بیشتر باشد، احتمال اینکه دروغ بگوییم بیشتر می‌شود. به‌طور کلی، هنگام دروغ گفتن ۳ ناحیه از مغز فعال می‌شود:

نخست قشر نئوکورتکس لوب پیشانی حقیقت را سرکوب و دروغ‌گویی را طراحی می‌کند؛

سپس بخش لیمبیک مغز، که مسئول اضطراب است، فعال می‌شود و استرس و عذاب‌وجدانی را که ناشی از دروغ‌گویی احساس می‌کنیم بر ما تحمیل می‌کند؛

در نهایت، لوب گیجگاهی فعال می‌شود و دروغ گفته‌شده را به خاطر می‌سپارد و تصویر ذهنی لازم برای توجیه آن را می‌سازد.

در کنار این ۳ بخش، باید به نقش قشر قدامی و بخش‌های مختلف دیگر که وظیفه جلوگیری از سوتی‌دادن و کنترل رفتارمان هنگام دروغ‌گویی را دارند اشاره کرد. خلاصه مغز ما هنگام دروغ‌گویی حسابی مشغول است! در نقطه مقابل، هنگامی که حقیقت را می‌گوییم، مغز ما وضعیت راحتی دارد؛ چراکه بخش لیمبیک نیازی به تحریک عذاب وجدانمان ندارد و لوب پیشانی مشغول سرکوب حقیقت نیست.

انواع دروغ

فارغ از مباحث اخلاقی یا گزاره‌های دینی، دروغ درواقع رفتاری است که مغز ما را در کودکی (بین 2 تا 5 سالگی) توسعه می‌دهد و در بزرگ‌سالی نیز به‌عنوان فاکتور دفاعی از ما در برابر مخاطراتی که ما یا اطرافیانمان را تهدید می‌کند، محافظت می‌کند.

تحقیقات علمی نشان داده‌اند که دروغ گفتن نیازمند فعالیت بیشتری در لوب جلویی مغز است و نیز مناطق خاصی از مغز به هنگام دروغ گفتن دارای فعالیت شدیدتری می‌شوند. به‌عبارت‌دیگر دروغ‌گویی رفتاری پیچیده است که انسان را از سایر حیوانات متمایز کرده است. بااین‌حال دروغ‌ها مثل هم نیستند و روانشناسان توانسته‌اند سه دسته کلی از دروغ را به نام‌های دروغ سفید، آبی و سیاه از یکدیگر متمایز کنند.

-دروغ سفید: وقتی ما برای محافظت از خود یا احساسات دیگران دروغ می‌گوییم بدون آنکه آسیبی به کس وارد شود. مثلاً درحالی‌که سردرد شدیدی داریم به همسر خود میگوییم که حالمان خوب است چون نمی‌خواهیم او را ناراحت کنیم. عمده دروغ‌های روزمره جزء دروغ‌های سفید هستند. دروغ‌های سفید در اکثر فرهنگ‌ها و جوامع قابل‌قبول و پذیرش‌اند.

نتایج مطالعه‌ای در سال 2008 نشان می‌دهد که بیشتر مردم دروغ‌های سفید را بی‌ضرر می‌دانند. در برخی موارد، دروغ‌های سفید حتی ممکن است به‌عنوان تعامل اجتماعی مورد تشویق قرار بگیرند. درحالی‌که دروغ حتی سفیدترین نوع آن به کاهش اعتماد دیگران به ما می‌انجامد. پس دروغ خود را با هیچ استدلالی توجیه نکنید و دروغ بودن آن را بپذیرید. این‌گونه لااقل آن را در خود تثبیت نمی‌کنید و اشاعه نمی‌دهید

-دروغ آبی: دروغ‌هایی که ناشی از کمبود اعتمادبه‌نفس است و برای جلب امنیت ناشی از حضور در یک گروه یا فرقه استفاده می‌شود. مثلاً برای پذیرفته شدن در گروه یا جمعی به‌دروغ سلایق خود را با آنان همسان بیان می‌کنیم. زمانی که فردی دروغ آبی می‌گوید ترس شدیدی از اخراج شدن از گروه دارد و یا این‌که بهتر است بگوییم که به دلیل ضعف در ارتباط برقرار کردن با جمع دروغ می‌گوید تا بتواند همگام با جمع و گروه شود. این نوع دروغ‌ها به نفع خود گفته می‌شود و برای سودجویی از یک جمع یا گروه است. دروغ آبی عمدتاً بر محور اعتقادی و نظریات فردی می‌چرخد و در میان گروه‌های اعتقادی، فرقه‌ها و احزاب سیاسی به فور استفاده و ترویج می‌شود.

-دروغ سیاه: دروغ سیاه شنیع‌ترین و غیرقابل قبول‌ترین دروغ در اکثر جوامع و فرهنگ‌هاست. وقتی فردی برای منافع شخص که مستلزم وارد آوردن خسارت به دیگری است دروغ می‌گوید، دروغ سیاه گفته است. کاهبرداران، مجرمین حرفه‌ای و کلاش‌ها عمدتاً از دروغ سیاه برای پیشبرد کارها و دستیابی به اهداف خود استفاده می‌کنند. دروغ سیاه گونه‌ای از دروغ است در اکثر ادیان و فرهنگ‌ها به‌شدت نکوهش شده است و ازلحاظ قانونی نیز جرم تلقی می‌شود.

چگونه دروغ نگوییم یا راهکارهایی برای راستگویی

اگر دروغ‌گویی به یک عادت معمولی در زندگی شما تبدیل‌شده است، خیلی به خودتان سخت نگیرید چراکه اکثر مردم دروغ می‌گویند، حتی اگر به آن اعتراف نکنند. در عوض، از خود بپرسید که چگونه می‌توانید این عادت را بشکنید و راستگوتر باشید تا به جلو بروید. در ادامه راهکارهایی ارائه داده‌ایم که می‌تواند به شما در راستگوتر شدن کمک کند.

وضعیت خود را بررسی کنید: دفعه بعد که دروغی گفتید متوقف شوید و این سؤال‌ها را از خود بپرسید:

-کجا هستید؟

-با چه کسی هستید؟

-حالتان چطور است؟

-آیا دروغ گفتید تا احساس خود را بهتر کنید یا از حس بدی دوری‌کنید؟

با پاسخ دادن به این پرسش‌ها می‌توانید به وضعیت، شرایط و محرک‌هایی که موجب شد دروغ بگویید آگاه شوید. این آگاهی به شما کمک می‌کند تا موقعیت‌ها و محرک‌هایی را که ممکن است باعث دروغ گفتن شما شوند بشناسید و دفعه دیگر از آن‌ها اجتناب کنید یا راه جدیدی برای مواجهه با آن پیدا کنید.

به نوع دروغ‌هایی که می‌گویید فکر کنید: آخرین دروغی را که گفته‌اید بررسی کنید. آیا خواستید کسی را خوشحال کنید؟ آیا چیزی را پنهان کردید؟ آیا اغراق کردید؟ آیا نفع در پی شخصیتان بودید؟ تعیین اینکه هر دروغی را با چه هدفی گفته‌اید به شما کمک می‌کند تا راه‌های دیگری برای دستیابی به آن هدف جستجو کنید.

مرز انتظارات و قول‌های خود را مشخص کنید: بسیاری از اوقات ما تنها به این دلیل که در لحظه قولی می‌دهیم که توان یا امکان انجامش را نداریم به دروغ کشیده می‌شویم. بیایید تمرین کنید که وقتی قول یا وعده‌ای به کسی می‌دهید دقیق و متناسب با امکاناتتان باشد تا مجبور نشوید برای خلف وعده به دروغ متوسل شوید. پس دادن جواب‌های کامل و دقیق را تمرین کنید نه جواب‌هایی که فکر می‌کنید طرف مقابل دوست دارد بشنود. البته نه گفتن همیشه آسان نیست مخصوصاً به کسانی که احساساتشان برایتان مهم است اما درهرحال از عذاب دروغ بهتر است.

از خود بپرسید: "بدترین چیزی که می‌تواند رخ دهد چیست؟": اگر دروغ می‌گویید زیرا فکر می‌کنید حقیقت باعث ناراحتی کسی می‌شود یا باعث آسیب می‌شود، از خود بپرسید اگر حقیقت را بگویید، بدترین نتیجه چه خواهد بود. بسیاری از اوقات نتیجه راستگویی آن‌قدرها که فکر می‌کنید بد نیست.

روزانه یک دروغ کمتر بگویید: لازم نیست تصمیم بگیرید از فردا دیگر هیچ دروغی نگویید. این از نوع همان وعده‌های نامتناسب است. در عوض با خود شرط بگذارید که از امروز یک دروغ کمتر بگویید. اگر لغزش پیدا کردید، ناامید نشوید. شما می‌توانید فردا انتخاب متفاوتی انجام دهید.

نیاز نیست حقیقت را به همه بگویید: اگر آشنایان، همکاران یا حتی اعضای خانواده از شما در مورد زندگی خصوصی شما سؤال‌های پرسیدند، ممکن است وسوسه شوید که دروغ بگویید و خود را خلاص کنید. درحالی‌که شما موظف نیستید به همه اجازه دسترسی آزادانه به اطلاعات زندگی خود را بدهید. برای پرهیز از بیان جزئیاتی که ترجیح می‌دهید خصوصی باشد، نباید دروغ بگویید. در عوض، یک امتناع مؤدب اما قاطع، مانند "این مسأله خصوصی بین من و (نام شریک زندگی) است"، یا "من ترجیح می‌دهم نگویم" را امتحان کنید.

راستگویی را تمرین کنید:کیم اگل می‌گوید، همه به دلایل منحصربه‌فرد دروغ می‌گویند. وی می‌افزاید: برخی ممکن است حقیقت را ناراحت‌کننده‌تر از پیامدهای دروغ‌گویی بدانند. به‌عبارت‌دیگر، "ما وقتی دروغ می‌گویم که گفتن حقیقت برایمان سخت و دردناک است."

ناراحتی از حقیقت می‌تواند منجر به دروغ‌هایی شود که برای کنترل یا تغییر وضعیت گفته می‌شوند. به‌عبارت‌دیگر وقتی از چیزی احساس ناراحتی می‌کنیم اما نمی‌توانیم آن‌ را تغییر دهیم وسوسه می‌شویم که به جای پذیرفتن احساس واقعی خود یا دیگران، خود یا آن‌ها را فریب دهیم.

روبرو شدن با حقیقت اغلب مستلزم پذیرش واقعیتی چالش‌برانگیز یا دردناک است، حتی ممکن است لازم شود اعتراف کنید که اشتباه کرده‌اید. بااین‌حال یادگیری پذیرش حقیقت می‌تواند روندی مداوم باشد، اما اغلب به برخی از درس‌های ارزشمند منجر می‌شود.

از تلاش برای توجیه دروغ خود دست‌بردارید: اِگل می‌گوید: "ما دروغ می‌گوییم زیرا غالباً این همان کاری است که به ما آموخته‌اند." وقتی بچه بودید، یکی از والدین شما چنین چیزی را گفت: "حتی اگر هدیه روز تولد مادربزرگ خود را دوست ندارید، به او بگویید این همان چیزی است که آرزو می‌کردید تا احساسات او را جریحه‌دار نکنید."

بررسی کنید که دروغ گفتنتان اجباری است یا خیر: برخی از افرادی که به‌اجبار دروغ می‌گویند دروغ‌های خود را باور می‌کنند که این می‌تواند تشخیص این دروغ‌ها را تا حدودی دشوار کند. اگر این مسئله در مورد شما صدق کند، صحبت کردن با یک دوست نزدیک یا یکی از اعضای خانواده می‌تواند در مورد آنچه اتفاق می‌افتد به شما شناخت دهد. دروغ گفتن اجباری یا آسیب‌شناختی، به نوع خاصی از ناسازگاری اشاره دارد که در آن فرد به دروغ خود آگاهی نداشته و بی‌آنکه بخواهد به قصه بافی در مورد مسائل مختلف روی می‌آورد. برخی از کارشناسان معتقدند که این نوع از دروغ‌گویی تفاوت قابل‌توجهی با انواع دیگر دروغ‌گوها دارد.

اگر دروغ‌های شما شامل این نشانه‌ها است:

-تکانشی

-بدون برنامه‌ریزی

-غیرقابل‌کنترل

-غیر هدفمند

-مکرر و مداوم در طول زندگی

شما دچار دروغ اجباری یا آسیب‌شناختی هستید. رفتارهای اجباری به‌سختی متوقف می‌شوند و کار کردن با یک درمانگر می‌تواند روند درمان را برای شما بسیار آسان‌تر کند. آن‌ها می‌توانند به شما کمک کنند در مورد دلایل اصلی دروغ‌گویی بیشتر بدانید و به شما در جلوگیری از این کار کمک کنند.

توصیه پایانی

همان طور که خواندید، ما اغلب به‌خاطر سوء‌نیت یا بدجنسی نیست که دروغ می‌گوییم. ما به دروغ متوسل می‌شویم تا از واقعیت‌ها و موقعیت‌های ناگوار فرار کنیم؛ موقعیت‌هایی که می‌شد از بسیاری از آنها پیشگیری کرد.

دروغخشمراهکارراستگوییموقعیت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید