میخواهم کمی از اتفاقات و مشکلات کاری در تاسیسات 24 ساعته که بعدها به نقاط قوتم تبدیل شدند و یکی از بهترین تجارب زندگی را برایم رقم زدند بگویم.
مطمئنا همه ما نقاط ضعفی در موارد خاص داریم اما آگاهی و شناخت آنها بسیار مهم تر است.
من غیر از اینکه به نقاط ضعفم آشنا نبودم بلکه بعد از شناخت هم قدرت پذیرش نداشتم و نمیتوانستم بعضی از آنها را قبول کنم.
در روز نوشته قبلی ذکر کرده بودم که بعد از کرونا تغییرات اساسی در روند کاری تاسیسات 24 ساعته ایجاد شد و کلا دور کار شدیم تا مدتها فقط از طریق پیام با همکاران ارتباط داشتیم .هر روز در زمان شروع کاری ، داخل گروه پیام میگذاشتیم و سلام و صبح بخیر میگفتیم .اگر همکار جدیدی به مجموعه اضافه میشد تنها از روی عکس پروفایل اش میتوانستیم چهره ی او را تشخیص دهیم و اگرکاری پیش میامد و تماسی برقرار میشد صدایش را هم میشنیدیم وگرنه همان ارتباط مجازی و پیامک بود و بس
مشکلی که من داشتم این بود که اگر میخواستم جواب سوالی را بدهم یا موضوعی را بیان کنم به متن نوشته، زیاد دقت نمیکردم گاهی لحن پیام دستوری به نظر میامد و گاهی تصور میشد با خشم و عصبانیت نوشته شده گاهی حتی باعث ناراحتی و آزردگی دیگران میشد.
البته این بازخوردها را خودم متوجه نمیشدم مدیر مجموعه بعداز مدتی به من گوشزد کرد و اصلا نمیتواستم آنها را درک و قبول کنم حتی زمانهایی بود که کلی سعی میکردم با ادب و احترام متنی را بنویسم اما باز هم تذکر داده میشد که متن فلان بود و فیسار خیلی دلم میخواست این مشکلات درست شود اما بیشتر آزار دهنده شده بود و کم کم فکر میکردم این ایرادات بهانه است و بی جهت گفته میشود.
به مرور زمان کلاس های آموزشی به صورت آنلاین برگزار شد و دیگر میتوانستیم همکاران را ببینیم و با هم گفتگو داشته باشیم و بیشتر همدیگر را بشناسیم این جلسات به ارتباط و شناخت بهتر یکدیگر کمک کرده بود و ارتباط ها صمیمیت خاصی به خود گرفته بود.
در جلسات آنلاین و کلاس های آموزشی هم گاهی ناخواسته حرفی میزدم که بعدا متوجه میشدم نباید گفته میشد و باعث دلخوری و سوتفاهم شده . مشکل در توانایی کنترل هیجانات و احساسات بود.
همه ی این ها به کنار، گاهی در مقابل یک انتقاد ساده جبهه میگرفتم و برخورد ام به قاعده نبود اما آن زمان به خودم حق میدادم و دیگران را مقصر میدیدم.
چون شرکت هنوز به رشد کافی نرسیده بود و نوپا بود حقوق پایه کمی کمتر از مبلغ وزارت کار واریز میشد گاهی این موضوع هم باعث کاهش انگیزه من در کار میشد به این فکر میکردم که اگر جای دیگری مشغول شوم مطمئنا دستمزد بالاتری دریافت خواهم کرد و این موضوع را مدیر مجموعه هم تایید میکرد و قبول داشت اما به همه قول داده بود به محض بهتر شدن وضعیت کم و کاستی ها جبران و حقوق و پورسانت ها تغییر خواهد کرد.
به جای هموار کردن مشکلات و جنگیدن با آنها تنها به فرار فکر کردم.
فکر میکردم با موضوعات پیش آمده هیچ کدام از همکاران مرا دوست ندارند خودم را سرزنش میکردم و گاهی گریه کنان میگفتم من در هیچ چیز خوب نیستم حتی یک کارمند خوب حتی یک همکار خوب
محسن خطیبی آن زمان سرپرست کال سنتر بود یک روز با من تماس گرفت ابتدا کلی از کارم و پیشرفتهایی که کرده بودم حرف زد و تعریف و تمجیدکرد و سپس مواردی که نقاط ضعفم بودند را نیز بازگو کرد و خواست که کمی روی آن موارد کار کنم تا بتوانم همکاری خوبی را با مجموعه ادامه دهم وقتی گفت دوست ندارم زمانی پیش آید که خدای ناخواسته با شما قطع همکاری کنیم من در ذهنم همه چی را برای خودم تمام کردم و در حالی که بغض کرده بودم عجولانه و احساسی گفتم من دیگه نمیتونم ادامه بدم و اینو به مجتبی اسماعیلی (مدیر و موسس مجموعه ) اطلاع بده ، بنده خدا شوکه شد.من حتی دیگر تعریف و تمجیدها را باور نمیکردم.
مجتبی اسماعیلی زمانی که از این موضوع با خبر شد خواست که با من صحبت کند اما زمانی با او صحبت کردم که تصمیم را برای رفتن گرفته بودم و حرفی کارگر نبود.
خود کم بینی باعث شده بود خودم را باور نداشته باشم و هر انتقاد سازنده ای را سرکوب و نفی شخیصتی تلقی کنم و آخر هم فرار را بر قرار ترجیح دهم.
به جرات میتوانم بگویم قطع همکاری با تاسیسات 24 ساعته از سخت ترین و آزار دهنده ترین تصمیماتی بود که گرفتم و بعد از ان تا مدتها ناراحت بودم.
بعدها هر شرکتی که کار کردم با هر همکاری که ارتباط گرفتم با هر کارفرمایی که حرف زدم انتقادها و آموزش ها و اتفاقاتی هرچند تلخ که در مجموعه تاسیسات 24 ساعته برایم رخ داده بود باعث رشد و تمایز من شد.
ارتباطم با این مجموعه قطع نشد و همچنان همکاران سابق حکم بهترین دوست ها ی من هستند?