Z_SHOJAEI97
Z_SHOJAEI97
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

درود بر زندگی...


دیروز اندکی درباره‌ی مرگ نوشتم، فکر کردم بعد از نوشتن در باب مرگ، نوشتن درباره‌ی زندگی مزه‌ی دیگری دارد.

زندگی، تمام داراییِ نقد ماست.

زندگی طعمِ لذت دارد و بوی رشد و ازآن صدای آگاهی شنیده می‌شود. پس چرا به زندگی درود نفرستیم؟

در هر روز از این زندگی می‌توان چیز جدیدی آموخت، می‌توان به‌شیوه‌ی جدیدی محبت کرد، می‌توان آدم بهتری بود، می توان انتخاب کرد، تصمیم گرفت، پروژه‌ای را به سرانجام رساند، می‌توان از چیزی که هستیم چیز دیگری ساخت. بله، زندگی کیمیاگر است و علم کیمیا می‌داند. خلق شده تا مس وجود تک‌تک‌مان را طلا کند. پس چرا درود نفرستیم؟

برخی معتقدند زندگی، آموزگار سخت‌گیری است؛ اول امتحان می‌گیرد، بعد درس می‌دهد. اما من با این نظر بیشتر موافقم که آموزگار خوبی است وقتی درسی را نیاموزی آن‌قدر تکرار می‌کند تا یاد بگیری.

زندگی قواعد ثابت و استوار خودش را دارد. برای شدنِ آن کسی که می‌خواهی، باید به قوانینش احترام بگذاری. نتیجه‌ی تن ندادن به قواعد و به میان‌بر زدن چیزی جز گم شدن و نرسیدن نیست.

من زندگی را دوست دارم؛ امروز حتی بیش از همیشه. دوست دارم سال‌ها در دامنش غلت بزنم و لذت ببرم. پس درود بر زندگی و تک‌تک نفس‌هایی که می‌کشیم، همان‌ها که به تعبیر شیخ اجل هر کدام دو نعمت است و بر هر نعمت شکری واجب؛ یکی برای فرو بردن و دیگری برای برآوردن. نفس‌هایی که کوچک‌ترین واحد شمارش بودن‌مان در زندگی است. فقط یادمان باشد که این نفس‌ها ظاهر زندگی است. رشته کوه‌هایی که قلب‌مان با قلمی سبز روی مانیتوری در بیمارستان نقاشی می‌کنند ظاهر زندگی است. باطن زندگی همان لبخند کوچکی است که مهمان لب‌های کسی می‌کنیم. قدمی که برای حل مشکلی برمی‌داریم. و گره‌ای که از زندگی کسی باز می‌کنیم. این است زندگی. پس چرا درود نفرستیم.

بله، زندگی چیزهای دیگری هم دارد که وصله ناجورند و کار خودمان است. فقر، خشم، خشونت، جنگ، بی‌عدالتی، خون و خونریزی، همه و همه را ما به زندگی سنجاق کرده‌ایم؛ با زیر پا گذاشتن چارچوب‌ها و یا پشت کردن به قواعد.

بپذیریم یا نپذیریم زندگی سراسر انتخاب است و ما حتی گاهی که تصمیم می‌گیریم از خیر انتخاب بگذریم، باز هم انتخاب نکردن را انتخاب کرده‌ایم. و این انتخاب‌ها و مسئولیت‌هایی که در پی آن‌ها می‌آید زندگی را می‌سازند.

زندگی جبر هم دارد؟ بله، اما چرا ثانیه‌هایمان را صرف چیزی کنیم که قابل تغییر نیست؟ اگر بودجه‌ی زمان را خرج مقابله‌ی بی‌فایده با جبرها کنیم، از اختیارات‌مان غافل می‌مانیم. باید به فکر زندگی‌ای که زیباست بود؛ همان زندگی‌ای که به قول شاعر "به قدر مژه برهم زدنی" کوتاه است. همان زندگی‌ای که ارزشش را دارد هر صبح با باز کردن چشم‌های‌مان به آن درود بفرستیم.

زندگیمرگانتخابدنیا
داستان‌ها و مقالات مرا می‌توانید در سایتم بخوانید: zahrashojaei.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید