ویرگول
ورودثبت نام
زهرا پورسلیمان امیری
زهرا پورسلیمان امیری
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

درد

مینویسم تا بخوانی درد را
تلخی برخوردهای سرد را
لحظه ای که آب هم آتش گرفت!
درک کردم واژه ی نامرد را
صورتش با زخم سیلی سرخ کرد
آنکه در خود داشت روی زرد را
انتخاب ماست در هر لحظه ای
بودن با درد را یا طرد را
زندگی تعبیری از رویاست حیف
اعتباری نیست زوج و فرد را
کاش میشد باورم اما نشد
آنچه غم با مردمان می کرد را
باد آوردش و با خود باز هم
باد خواهد برد خس را، گرد را
هرز می بینم تلاش خویش در
هر تکاپو بهر حذف درد را

آمده ایم تا نمانیمدرددلنوشتهزهرا پورسلیمان امیری
*** آمده ایم تا نمانیم *** دکتری معماری، طراح و پژوهشگر حوزه ی معماری، نویسنده، مترجم، و شاعر. t.me/M_E_HH_R
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید