* این جستاره پیشتر در اینستاگرام زامیاد (+) همرسانی شده است
پیشنوشت: قرار نبود متن بلندی باشد، پس اگر همهی متن را با پینوشتهای آن نخواندهاید، نیازی به پیشداوری و واکنش نیست؛ این متن یک دنباله هم در اینجا(+) دارد.
اگر دین نداریم دستکم آزاده باشیم و اگر دین داریم بیریا.
هنگامیکه میگویم:
" . . . من نمیتونم مثل خیلی از شماها[1] همرنگ جماعت بشم، اصولم رو زیر پا بذارم و بیتفاوت به همه چیز فقط به فکر خودم باشم و نوک دماغم رو ببینم . . . " [متن اصلی: یه تیرماهی خیلی عادی]
یعنی چی؟
یعنی: بیزارم از آدمهایی که ناسزاگویی و فحاشی به جمهوری اسلامی، یا آخوند، یا حکومتی، یا اسلام[2]و . . . نُقلِ دهانشان است ولی با این همه، همواره چنین رفتارهایی از آنها میبینیم:
برپایی ایستگاه صلواتی؛
بستن راه خودروها در خیابان با سینی چای و هندوانه و . . . به بهانهی نذر امام حسین و . . . ؛
ترمز بیخ کشیدن وسط خیابان برای خوردن چای مجانی و دوبله سوبله پارک کردن، گویی تاکنون چای ندیدهاند؛
گِلمالیِ خودرو؛
گِلمالیِ سر و کله و رخت و لباس؛
آویختن پرچمهای مشکی از پنجرههای خانه؛
عَلمکِشی یا طَبلزنی یا زنجیرزنی و یا مداحی برای هیاتها و دستهها و کلا سیاهیلشگر شدن؛
صف اول نماز مساجد بودن در روزهای خاص و برای خودنمایی، ریا و فرصتجویی؛
بلند کردن صدای مداحی در خودرو برای خودنمایی و ثواب(!) که نکند شهروندی آهنگی گوش دهد و به گناه بیافتد!؛
با آرایش جیغ در صفوف عزاداری بودن صرفا برای یافتن مورد دلخواه؛
لحظهشماری برای یافتن دختر دلخواه به بهانهی سینی چای نذری!؛
پیروی از مُدِ سیاهپوشی و بُقچِهپیچ کردن لباسهای رنگ روشن و شاد؛
صف بستن با قابلمه، برای نذری از فلافل و ساندویچِ سرد گرفته تا هر چیز خوردنی دیگر؛
تماشای فیلمهای بیفرم، بیمحتوا، سفارشی و مناسبتی صدا و سیما و بالا نبردن آگاهی خود با چیزهای دیگر؛
چپاولِ کامیون تصادفی؛
استادیوم رفتن و دنبال کردن رقابتِ(!) فوتبالِ تمامدولتی؛
فحاشی روزانه به خواهرمادر ملت به بهانههای لحظهای و تبریک گفتن روز مادر به همهی مادرهای ایران و جهان؛
شاید نیازی به یادآوری صفهای پرایدخریِ پرایدخران نباشد؛ (خرید و خریدار)
و همچنین صف کالاهای ارزان و بیکیفیت حکومتی؛
و بسیاری چیزهایی که در ذهنم نیست و شما می توانید یادآوری کنید
همهی اینها نشانگر این است که این جماعت اعتراضشان برای دسترسی نداشتن به سفرهی انقلاب است و گویی دستشان به گوشت نرسیده و آب ندیدهاند وگرنه شناگران مدالآوری هستند. اینها حتا با طناب رایگان هم خودکشی میکنند چه رسد به چای، قهوه، شیرکاکائو، شربت، هندوانه، فلافل، قیمه و کبابِ رایگان!
زمانی که میگویم هنوز جامعهی ما به شعوری که در مشروطه رسیده بود، نرسیده است از این روست که جامعهی آن زمان کم جمعیت بود و آزادیخواهان آن به نسبت خیلی بیشتر از امروز بودند. مردم آگاهتر بودند، زمانه به گونهای نبود که فناوری با ده سال قبل تفاوت بسیاری داشته باشد و همه میدانستند که پدرانشان همیشه در رنج بودند، آنها یک راه داشتند، پس برای فردایی کمرنجتر کوشیدند و پادشاهان را به شنیدن خواستههای خود و انجام برخی از آنها واداشتند. ولی امروز هیچ چیز واقعی نیست، همهچیز در فریب پیچیده شده است، ما مردمی جوگیر و زودباوریم (حتا نگارندهی پرادعای این متن!). گروهی گمان میکنند که پنجاه سالِ پیش، بهشت بوده و باید به آن دوره بازگردیم و گروهی بر این باورند که چون پنجاه سال پیش مثلا موبایل نبوده و امروز هست، رنج امروز ارزش تحمل دارد تا اینکه کاری کنیم و وضعیت بدتر شود! در این میان بیشتر کسانی که تغییر میخواهند و به امروز اعتراض دارند تنها غرغروهایی هستند که توهم آگاهی دارند، آنها نمیتوانند جلوی شکم واماندهشان را بگیرند و تنها شعار میدهند که مثلا نه به حجاب اجباری یا رای بی رای[4]و . . . چون هزینهای ندارد. بیشینهی مردم باورمند هم در این روزها بیشتر غذادار هستند تا عزادار.
همیشه کوشیدهام که به اصول انسانی و نسبتا خردمندانهی خود پایبند باشم و اگر زمانی به اشتباه بودن هر کدام پی بردم آنها را تغییر دادهام و همواره دیگران را به همین کار فراخواندهام و فراخواهمخواند، حتا اگر اثری روی آنها نداشته باشد، من چیزی که باید را میگویم. مهم نیست که آنها چه باوری دارند، همین که به آنها پایبند باشند یعنی خودفریبی نمیکند؛ حالا میخواهند نواب صفوی[5] تروریست باشند یا احمد کسروی[6]منتقد.
در پایان از شما میخواهم که اگر چیزهایی که گفتم، مزخرف و بیپایه است و آفتِ خودفریبی نیست، بگویید و نگذارید در جهل مرکب بمانم؛ بسیاری از شما دوستان منتظرید تا دیگران انتقاد کنند و حرف دل شما را بزنند تا شما تایید کنید، این بار از شما میخواهم که شما با آرامش و ادب انتقاد کنید تا احتمالا دیگران تایید کنند، این حق طبیعی هر شهروند هوشمندی است. مانند دوستانی که خوشبختانه هیچگاه دست از انتقاد کردن برنمیدارند و از خواندن آنها همیشه دید بهتری به مسائل پیدا کردهام. بر این باورم که بزرگترین شاهراه پیشرفت انتقاد از خود و جامعهی خود است و بهتر است دیدی منتقدانه و سنجشگر داشته باشیم.
پینوشتها:
[1] احتمال زیاد کسانی که جز این دستهبندی هستند هرگز این پست را نبینند و اگه ببینند هم خوانده یا نخوانده لایک میکنند و پیشرفتی به دست نمیآید ولی من همیشه کاری که درست بدانم را انجام میدهم حتا اگر نگارش چنین پستی باشد.
[2] امروزه این فحاشیها بزرگترین کارِ سیاسی(!) مردم ایران در ملاءعام و فضای مجازی است و من هرگز هیچکدام را به هیچ دلیلی نمیپسندم و اگر نقد و اعتراضی به هر کدام از آنها در فضای عمومی داشته باشم، با دلایل روشن و بدون هیچ خشم و توهینی آن را میگویم. ولی گاهی خشمِ نگارشی (شاید مانند این متن) را تنها برای مردمی که خودم از آنها هستم و دغدغهشان را دارم بهکار گرفتهام چون برخلاف طنزهای بیمایهی این روزها که اثر بدی دارند، میتواند اثرگذار باشد. بر این باورم که انتقاد خشمگینانه از کسانی که در دستهی مردم نیستند و قدرت و رسانه در دستانشان است، تنها دستاویزی به دست آنها و رسانههایشان میدهد و هرگز به نتیجه خوبی نمیرسد. شاید اگر مردم چنین بینشی داشتند هیچکس (چه مردم عادی چه مزدور) یارای به خشونت کشیدن اعتراضات خشونتپرهیز آنها را نداشت.
[3] گرچه من به این سبک کمک (نذری دادن) کمترین باوری ندارم ولی هستند آبرومندانی که دل به دریا میزنند و برای گرسنه نماندن به این صفوف نزدیک میشوند ولی قشر شکمسیر و چهبسا پولدار جامعه فرصتی به آنها نمیدهند.
[4] مخالف این شعارهای نه به حجاب اجباری و رای بی رای و . . . نیستم ولی این توهم آگاهی که بسیاری از مردم با دادن این شعارها دارند را به هیچ روی برابر آگاهی یا خردمندیشان نمیدانم. بسیاری از آنها هرگز فهم درستی از این مسائل ندارند و چهبسا خودشان فرداروزی صف اول رای هم باشند و برای یک سری آدم تبلیغ کنند و یا اگر پا بدهد در گشت ارشاد و پلیس امنیت اخلاقی هم استخدام شوند!
[5] آدمکشی هیچگاه کار درستی نبوده و نیست ولی بدبختانه اصول گروههایی در دیروز و امروز، آدمکشی برای رهایی مردم(!) بوده و هست.
[6] حتا اگر همهی دیدگاههای کسروی را نپذیرفته باشم ولی همیشه اصول انتقادی، بیباکی و پایبندیاش در گفتار و کردار را ستایش کرده و الگو قرار دادهام.
[7] در سراسر این متن همچون گذشته به کسانی که دورو و ریاکارند انتقاد شده است، نه کسانی که هر چه میگویند را انجام میدهند یا میکوشند انجام دهند.