در سده پنجم پیش از میلاد، در آتن دموکراسی چونان اوج پیکاری طولانی میان عده معدودی خانواده های زمین دار اشرافی و عده بزرگی از تهی دستان، استقرار یافته بود.
پریکلس که به طور سالانه به عنوان نخستین شهروند دولت برگزیده شده بو، با مهارت حقوق سیاسی همه شهروندان را برای دموکراسی و برای جماعت خواه ثروتمند یا تهی دست (البته نه برای زنان و بردگان) ابقا کرد. پریکلس، امپراطوری دولت شهر آتن را گسترش داد و تحکیم نمود، ونیز در داخل آتن مکتب سیاسی نوین برابر خواهی، حقوق مساوی برای تمامی شهروندان در زیر لوای قانون را تقویت کرد.اکثر شهروندان برجسته و متنفذ آتن، دموکرات یا در نظر سیاسی خود دموکرات شده بودند.
در جامعه آتن، بی چیزان همانقدر با فضلیت به شمار می آمدند که ثروتمندان لایق و توانا. پروتاگوراسِ فیلسوف می گفت: هرکس که عادل و محترم است صلاحیت دارد که در امور عمومی نصیحت و توصیه کند.
دولت آتن داری قانون اساسی و دیوان عالی بود که دستگاهی قضایی با شش هزار قاضی تر کیب کرده بود.این قضات به صورت شعب تقسیم شده بودند و پایه دموکراسی آتن را تشکیل می دادند.
تمامی شهروندان به لحاظ قانونی ، در آموزش پایه و در زندگی سیاسی از راه مذاکره و رأی دموکراتیک مستقیم برابر بودند. آزادی بیان و رفتار انسانی با بیگانگان و بردگان وجود داشت.در عصر پریکلس اشتغال کامل و کامیابی مادی فراوان از راه تجارت و صنعت خانگی برقرار بود.
حکومتِ شهر چونان الگویی از عدالت برای جهان شناخته شده تلقی میشد و آتنی ها احساس غرور و وفاداری شدید برای شهر خودشان داشتند.
سال های 445 تا 431 پیش از میلاد، سال های صلح و اصلاحات داخلی بود. در تحت حکومت پریکلس، برنامه های وسیعی برای زیباسازی آتن پیش بینی و به اجرا گذاشته شد.
مورخانِ تمدن های مقایسه ای، شهر دیگری را با چنین عمارات دولتی و آثار هنری بدین زیبایی سراغ نداردند. بقایای معابد و عمارات عمومی تزیین شده با مجسمه ها و حجاری با شکوه هنوز هم پابرجاست. باشکوه ترین این آثار پارتنون معبد اصلی آتن است که به آتنه -خدای خرد- تقدیم شده است. این مجسمه عظیم را فیدیاس از عاج وطلا قالب ریزی کرد.
توسیدیدس مورخ می نویسد که پریکلس در خطابه ای مشهور درباره آتنیان گفت:
ما عاشقان زیبایی هستیم . با این همه، ذوق ها و سلیقه هایمان بسیار ساده است و هنر ها را بدون از دست دادن انسانیت و جوانمردی پرورش میدهیم.
سیاست معتدل پریکلس در زمان خود با مخالفت های افراطیون از هر دوطرف _ اشرافیت راست و چپ دموکراتیک_ روبه روشد. اما هنگامی که جنگ با اسپارت در بهار 431.پ.م در گرفت یک احساس نیرومند وفاداری به آتن، شهر را به لحاظ سیاسی متحد کرد. در این زمان اکثر جوامع یونانی یا زیر رهبری امپراطوری آتن (که دموکراتیک بازرگانی و صنعتی بود) یا امپراطوری اسپارت (که استبدادی جنگجو و کشاورزی بود) به سر میبردند. جنگ پلوپونزی چنان که بعد آشکار شد، جنگ میان دموکراسی آتن و استبداد اسپارت بود که تحت حاکمیت نخبگان نظامی با قدرت مطلقه به سر میبرد.
در سال دوم جنگ ، طاعون غیر قابل مهاری آتن پرجمعیت را که سریعا به فقر و تباهی می گوید فرا گرفت.
سرانجام آتن دموکراتیک در 404پ.م به اسپارت تسلیم شد و در این حال اشراف، شورشی را سازمان دادند که سلطه شریرانه وحشت یعنی حکومت سی نفره بر آتن را برقرار ساخت.
خارمیدس (دایی افلاطون) و کریتیاس (پسر دایی افلاطون) از جمله رهبران این سلطنت وحشت بودند......
آنچه خواندید بخشی از کتاب از سقراط تا سارتر نوشته ت.ز.لاوین است.