کلاغ
کلاغ
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

پنج نفری که در بهشت منتظر شما هستند از میچ البوم/ اونطور که من خوندمش

از کسی شنیده بودم که این کتاب میچ البوم، بازی جالبی با زمان داره و این شد که تصمیم گرفتم بخونمش.

اوایل کتاب که بودم، ذهنم رفت به این سمت که نکنه فقط دارم وقتم رو سر داستانی بی‌مزه تلف میکنم. بیان کتاب ساده و روون بود، همونطور که از چنین داستان‌هایی انتظار میره. وقت تلف کردن اقراق ذهنم بود، اما واقعیت اینه که خیلی از رمان‌های این چنینی برای من جز روایتی ساده به نظر نمیان. روایت‌هایی که خوندن و نخوندنشون خیلی تفاوتی نمیکنه. اما از اونجایی که خودم رو با قسمت قضاوت‌گر و منفی ذهنم محدود نمیکنم و سعی میکنم برای هر کتابی که نقطه‌ای مثبت در اون میبینم شانسی قائل بشم (یا شاید برای ذهن محدود خودم شانسی قائل بشم)، به خوندن کتاب ادامه دادم. از طرفی هم اون سادگی جریان داستان باعث میشد ذهنم استراحتی کنه و به جای اینکه توی هر کلمه دنبال نکته‌ای باشه (مثل زمانی که مرفی رو میخوندم)، از جریان کلمات لذت ببره.

قبل از شروع این کتاب، یکی از چیزهایی که مدتی بود ذهنم رو جذب خودش کرده بود این بود که چطور پشت هر چیزی، حتی چیزهایی که به ظاهر به ضررمونه، دلایلی هست که پیوند خورده به تمام اجزای زندگیمون و زندگی آدم‌ها و موجودات پیرامونمون. البته این موضوعیه که همیشه بهش فکر میکردم و همین پیچ‌خوردگی و گره‌هاست که زندگی رو برای من جذاب کرده. مثل داستانی که دوست دارم دنبالش کنم. اما خب، در اون مدت نسبت به این موضع حساس‌تر شده بودم. مدام فکر میکردم که شانس کجای این قضیه است؟ ما چقدر توی این مسائل تاثیر داریم؟ ادیان، تفکرات و فلسفه‌های مختلف چی میگن؟ و آیا این پیچیدگی‌ها که مسیر زندگی ما رو معنادار میکنند، چیزی بیش از ایده‌ی ذهن انسان‌های داستان‌پردازه؟ انسان‌هایی که توانایی ربط دادن هر چیز رو به دیگری دارند. جواب هیچ‌کدوم از این‌ها را نمیدونستم و نمیدونم، اما نگاه کردن به زندگی آدم‌ها و پیدا کردن سرنخ این پیچیدگی‌ها برای من امری جذاب بود و هست.

و بعد شروع به خوندن این کتاب کردم. پیش رفتم و پیش رفتم و از گشتن مابین روابط و گره‌های خلق شده‌ توسط میچ البوم، برای معنادار کردن زندگی‌ای که به ظاهر تباه شده بود، لذت بردم.

کتاب پایانی عالی داره. تاثیرگذار و قابل تأمل. پایانی که دوست دارم درموردش بگم اما نمیخوام داستان رو لو بدم پس جلوی خودم رو میگیرم.

کلیت تفکر کتاب رو میشه به پنج بخش تقسیم کرد. پنج بخشی که همونطور که تو عنوان معلومه، توسط پنج نفر در بهشت ارائه میشه: تاثیر انتخاب و محیط انسان‌ها در تقدیرشون. خیلی چیزها هستن که ما نمیفهمیم اما برای خودشون دلیلی دارن. اهمیت بخشش و اهمیت عشق. همه چیز طوری رقم میخوره که حسابمون با این دنیا صاف بشه. همه اتفاقات زندگی به نوعی با هم در ارتباطند و به صورت یک کل معنی‌دار میشن.

کتابی امیدوار کننده. اما خب امید بدون باور خیلی فایده‌ای نداره. شاید فقط بشه همراهش خیال کرد و داستان ساخت و البته مهربون‌تر بود. پس شاید بی‌فایده هم نیست. نه؟

نمیدونم. شما بگین. توی پست قبلیم نوشتم که به امید نظرات شما مینویسم. اما خبری از هیچ نظری نبود. و الان نمیدونم دیگه برای چی نوشتم. ولی دیگه نوشتم.

درمورد بازی با زمان در این کتاب، که از دوستی راجع بهش شنیدم، به شخصه چیزی ندیدم. یعنی اینکه نویسنده مدام از زمان‌های مختلف درگذره عیانه اما من این رو به عنوان بازی با زمان ندیدم. چون احساس کردم نویسنده بهترین قالب رو برای پیش بردن روایتش انتخاب کرده و طبیعتا همه‌چیز، از جمله زمان در جای مشخص خودشون قرار گرفتن و زمان اصلا محوریت داستان نیست. برای من بازی با زمان و به طور کلی بازی با هر المانی به این معنایه که اون المان در جای مشخص خودش و اونطور که انتظار میره استفاده نشه.

و در آخر هم ایرادی بگیرم از ترجمه که کلمه‌ی "meet" رو به جای ملاقات، انتظار معنی کرده. دو کلمه‌ای که کاملا متفاوت هستن. البته باید گفت که در معنای کلی کتاب اختلالی وارد نمیکنه.

این هم بخش‌هایی از کتاب:

_عشق، مثل باران، می‌تواند زوج‌ها را تغذیه و با شعف اشباع‌کننده‌ای خیس کند. ولی گاهی، در گرماگرم زندگی، رویه‌ی عشق خشک می‌شود و باید از زیر تغذیه شود، باید با مراقبت از ریشه‌هایش خود را زنده نگه دارد.

_و با اینکه مارگریت روی صندلی کنار ادی نشسته بود، ادی او را درون همه‌چیز حس می‌کرد، توی فرمان، پدال گاز، باز و بسته شدن چشم‌هایش، و صاف کردن گلویش. هر حرکتی که انجام می‌داد، وابسته به مارگریت بود.

_ناگهان همه‌جا به‌شدت خاموش و ساکت شد. هر صدای خفیفی را می‌شنید، جیرجیر بدنش ری صندلی چرمی، صدای دستگیره‌ی در، هجوم هوای بیرون، صدای پاهایش روی آسفالت، جیرینگ جیرینگ کلیدهایش.

میچ البومبهشتداستانکتابادبیات
می‌نویسم *__¥ http://miou.blogfa.com/
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید