در انتهای قسمت اول به باور متعارف -و نادرست!- دربارهی هوش اشاره شده و اینکه به جای «چقدر هوشمندیم؟» باید به دنبال پاسخ «چگونه هوشمند خواهیم بود؟» باشیم. درک درست از هوش، اولین سنگ بنای یافتن عنصر وجودی است.
به نظر میرسد هوش حداقل سه جنبه داشته باشد: تنوع فوق العاده، به شدت پویا، کاملاً منحصر به فرد.
فهمیدن اینکه چه چیزی برایمان عادی و سهل است (= در آن استعداد داریم) آنقدر که به نظر میآید ساده نیست. چرا که موضوعاتی که برای ما سادهاند و معمولی جلوه میکنند، توجهمان را برنمیانگیزند! خود را در معرض انجام کارهای مختلف قرار دهید تا قدرت واقعی خود را پیدا کنید و در این مسیر توانایی خود را پیش پا افتاده و عادی در نظر نگیرید.
تخیّل فرآیند دیدن با چشم درون ذهن است؛ قدرت تصویر کردن اشیائی که در پیش چشم نیستند. با قوهی تخیّل، نه تنها میتوان چیزهای آزموده را در ذهن به تصویر کشید، بلکه میتوان چیزهایی که تا کنون تجربه نشده را نیز مجسم کرد. وجه تمایز انسان با دیگر موجودات بر روی زمین، توان تخیّل است. قدرت تخیل، آدمی را از غار به شهر کشانده، از کلوب استخوان به کلوب گلف، از لاشهی خام به پختوپز و از خرافات به علم. رابطهی بین تخیل و واقعیت، هم پیچیده است و هم بسیار ژرف و این ارتباط نقش مهمی در یافتن عنصر وجودی دارد.
خلاقیت، فرآیند داشتن ایدهی دست اول و ارزشمند است. تخیّل میتواند کاملا درونی باشد اما لازمهی خلاقیت انجام کاری است. به بیان دیگر، خلاقیت، به کارگیری تخیّل جهت خلق چیزی نو است.
خلاقیت از چند فرآیند تشکیل میشود: تولید ایدهی نو یا در نظر گرفتن گزینههای ممکن، و بسط ایدهی اولیه یا قضاوت در مورد اینکه کدام ایده بهتر عمل میکند. کار خلاقانه، توازن ظریفی بین تولید ایده و تراش و غربال آن است.
خلاقیت دربارهی ساختن است؛ پس به ماده (مدیا/مدیوم) احتیاج دارد. از ساز گرفته تا کلمات و تا معادلههای ریاضی. فعال کردن تواناییهای خلاقانه، نیازمند فعالکردن مهارتهای عملی در کار با ماده است و مهم است که این مهارتها به طریق درستی تقویت شده باشند. در بسیاری از موارد -مثل خوانندگی- از وسیلهی خارجی استفاده نمیشود و خود انسان در این حوزهها مدیوم است.
روایتهای موهوم دربارهی خلاقیت
همانطور که از مخاطبانم در مورد هوش سؤال میکنم، از آنها میخواهم که به میزان خلاقیت خود نمرهای بدهند. اما نکتهی اصلی وقتی خودش را نشان میدهد که از آنها میپرسم «کدام یک از شما به هوش و خلاقیت خود نمرات متفاوتی میدهید؟». اغلب مردم بین هوش و خلاقیت فرق میگذارند.
ما دنیا را همانطور که هست تماشا نمیکنیم، بلکه از ورای صافی باورها و عقایدمان میبینیم. این که دربارهی خودمان و جهان پیرامونمان چطور فکر میکنیم، از ما چیزی میسازد که هستیم یا میتوانیم بشویم. این جا قدرت حقیقی خلاقیت دیده میشود.
ادامه دارد...