یک سال و چند ماه قبل، ترجمه و تلخیص بخش اوّل کتاب «Competence at Work» رو ارائه دادم. این نوشته، معرفی بخش دوم (فصلهای سوم تا نهم) همین کتاب است که فهرستی از شایستگیهای شغلی ارائه میدهد. فهرستی که به شما کمک میکند با ویژگیهایی پرتکرار برای عملکرد عالی در شغل آشنا شوید.
یک دهه بعد از اینکه ریچارد بویاتزیس با تحلیل دادههای خام مطالعات مختلف، شایستگیهایی که مدیران با عملکرد عالی را متمایز میکرد، شناسایی و سطحبندی کرد، نویسندگان کتاب —با دیدن موفقیت او— تشویق شدند مدلهای شایستگی مختلفی که دادههایشان در دسترس بود را تحلیل کنند.
آنها با بررسی ۲۸۶ مدل شایستگی، حدود ۷۶۰ رفتار را شناسایی کردند که از بین آنها ۳۶۰ مورد پرتکرار بود. این ۳۶۰ رفتار، معرّف ۲۱ شایستگی بود که آنها این شایستگیها را در ۶ دسته (بر مبنای نیّت و انگیز مشترک آن رفتارها) تقسیم و هر کدام از شایستگیها را در یک یا چند بُعد سطحبندی کردند. (ابعادی مثل: شدّت انگیزه و کامل بودن رفتار، بزرگی و وسعت، تلاش و پیچیدگی).
این ۶ دسته (و ۲۱ شایستگی) در ادامه به اختصار معرفی میشوند:
با توجه به محدودیتهای ویرگول، معرفی کامل این شایستگیها و سطحبندی آنها را در صفحه شخصیام گذاشتم. لطفاً پیش از هر گونه استفاده از این فهرست، حتماً قسمت راهنمایی و هشدار را بخوانید.
۱. عمل و دستاورد
ذات این دسته، عملگرایی (بیشتر در جهت پیشبرد کار تا تأثیر روی دیگران) است. هرچند، اقداماتی از جنس نفوذ بر دیگران یا رهبری، اگر به منظور بهبود بهرهوری یا دستیابی به نتایج بهتر باشند، هم در این دسته به حساب میآیند و هم در دستهی تأثیرگذاری و نفوذ».
در این دسته، چهار شایستگی وجود دارد:
دستاوردگرایی: دغدغهمندی نسبت به خوب کار کردن یا رقابت با استانداردهای عالیست. استاندارد مورد نظر ممکن است عملکرد قبلی خود فرد باشد (که میشود تلاش برای بهبود)، یا عملکرد دیگران (رقابتطلبی)، یا یک هدف معین (نتیجهگرایی)، و یا حتی کاری که هرکسی تا به حال انجام داده است (نوآوری).
توجه به نظم، کیفیت و صحّت: توجه به نظم، بیانگر یک محرک درونی برای کاهش عدم قطعیت در محیط پیرامون است.
ابتکار عمل: یک ترجیح درونی برای اقدام کردن است. انجام کارهایی فراتر از الزامات و انتظارات از آن شغل است؛ کارهایی که کسی درخواست نکرده، کارهایی که باعث بهبود نتایج کار، اجتناب از مشکلات، یا یافتن یا ساختن فرصتهای جدید (در آینده) میشود.
۲. کمک و خدمت
تمایل به برآورده کردن نیازهای دیگری است: خود را با نگرانیها، علاقهها و نیازهای دیگری وفق میدهد (درک دیگری) یا برای رفع آن نیازها تلاش میکند (تمایل به خدمت به مشتری).
در این دسته، دو شایستگی وجود دارد:
درک دیگری: توانایی خوب گوش دادن و فهمیدن افکار، احساسات، و دغدغههای ناگفته (یا تا حدی بیان شده) دیگران است.
تمایل به خدمت: نشاندهنده تمایل به کمک یا خدمت به دیگران برای رفع نیاز آنها و متمرکز کردن تلاشها بر کشف و برآوردن نیازهای مشتری است.
۳. تأثیرگذاری و نفوذ
تأثیرگذاری و نفوذ، منعکسکنندهی دغدغه درونی فرد نسبت به تأثیر او بر دیگران است که به عنوان نیاز به «قدرت» شناخته میشود. انگیزهی «قدرت»ای که به رفتار مؤثر دامن میزند، عموماً تحت تأثیر در نظر گرفتن خیر سازمان یا دیگران است. افراد با عملکرد عالی، به دنبال رسیدن به موقعیت، اعتبار، یا منافع شخصی از جیب دیگران یا سازمان نیستند.
در این دسته، سه شایستگی وجود دارد:
تأثیرگذاری و نفوذ: تمایل به ترغیب، متقاعد کردن، نفوذ یا تحت تأثیر قرار دادن دیگران، در جهت کمک به اهداف خود؛ یا تمایل به داشتن یک تأثیر یا نفوذ خاص بر دیگران.
آگاهی سازمانی: توانایی فرد در درک روابط قدرت در سازمان (خود یا دیگری مثل مشتریان، تامینکنندگان و غیره) و در سطوح بالاتر، فهم جایگاه سازمان در دنیاست. همچنین شامل توانایی شناسایی تصمیمگیرندگان واقعی و افراد تأثیرگذار بر آنها، پیشبینی چگونگی تأثیر رویدادها یا موقعیتهای جدید بر افراد و گروههای درون سازمان، یا موقعیت سازمان در مقابل بازارها، سازمانها یا سیاستهای ملی یا بینالمللی، میشود.
ایجاد رابطه: تلاش برای ایجاد یا حفظ روابط دوستانه و گرم (یا شبکه) با افرادی است که برای رسیدن به اهداف کاری، مفید هستند (یا در آینده خواهند بود). گاهی قصد و نیّت از رابطه آشکار است و گاهی چندان آشکار نیست.
۴. مدیریتی
شایستگیهای مدیریتی، زیرمجموعهای تخصصی از «تأثیرگذاری و نفوذ» هستند که قصد و نیّت بهخصوصی از تأثیرگذاری را نشان میدهند. این نیّتهای بهخصوص (رشد دادن دیگران، رهبری، بهبود همکاری و کار تیمی)، اهمیّت ویژهای برای مدیران دارد.
توسعه دیگران: هدف این نوع از تأثیرگذاری، آموزش یا تقویت رشد یک یا چند نفر دیگر است. هر سطح (مثبت) از این شایستگی، یک نیّت واقعی برای تقویت یادگیری یا رشد دیگران و میزان مناسبی از تحلیل نیاز را نشان میدهد.
فرماندهی: نشاندهنده قصد فرد برای همسو کردن دیگران با خواستههای خود است. رفتارهای این شایستگی، مضمون یا لحن «امر و نهی کردن» دارند. (تلاش برای دلیل آوردن، ترغیب، یا اقناع، به عنوان «تأثیرگذاری و نفوذ» در نظر گرفته میشود، نه اینجا)
همکاری و کار تیمی: نشاندهندهی نیّتی خالص برای همکاری با دیگران، عضوی از تیم بودن، و کار در کنار هم (به جای جداگانه یا رقابتی کار کردن) است.
رهبری تیم: تمایل به ایفای نقش رهبر یک تیم یا گروه است. رهبری تیم به طور کلی، اما مطمئناً نه همیشه، توسط کسی در موقعیت رسمی نشان داده میشود. بنابراین، یک جنبهی اندازه شغلی دارد.
۵. شناختی (ادراکی)
شایستگیهای شناختی، یک نسخهی فکری از «ابتکار عمل» هستند: اقدامات فرد برای رسیدن به درک یک موقعیت، وظیفه، مشکل، فرصت یا پیکرهی دانش (Body of Knowledge) است.
شایستگیهای این دسته عبارتند از:
تفکر تحلیلی: فهم موقعیت با شکستن آن به اجزای کوچکتر، یا دنبال کردن پیامدهای آن به صورت قدمهای علّی است. همچنین شامل ساماندهی اجزای یک مسئله یا موقعیت به صورت سیستماتیک میشود.
تفکر مفهومی: درک یک موقعیت یا مشکل با کنار هم قرار دادن قطعات و دیدن تصویر بزرگ است. شامل شناسایی الگوها یا ارتباطات بین موقعیتهایی است که آشکارا به هم مرتبط نیستند؛ شناسایی مسائل کلیدی یا زیربنایی در موقعیتهای پیچیده.
تخصص: تسلط بر دانش مرتبط با کار (که میتواند فنی، حرفهای یا مدیریتی باشد) و انگیزهی توسعه، استفاده و نشر دانش است.
۶. اثربخشی فردی
شایستگیهای اثربخشی فردی، به جای یک نوع نیّت مشترک، ویژگیهای مشترکی دارند: همهی آنها جنبهای از بلوغ فرد را در رابطه با دیگران و کار منعکس میکنند. این شایستگیها، اثربخشی عملکرد فرد را در مواجهه با فشارها و مشکلات محیطی کنترل میکنند. آنها به اثربخشی سایر شایستگیها در رابطه با محیط، کمک میکنند.
خودکنترلی فرد را قادر میسازد تا عملکرد خود را تحت شرایط استرسزا یا نامساعد حفظ کند.
اعتمادبهنفس به فرد این امکان را میدهد که عملکرد خود را در برابر چالشهای دلهرهآور، شک و تردید و بیاعتنایی حفظ کند.
انعطافپذیری به فرد کمک میکند تا تصمیمات خود را با شرایط پیشبینینشده تطبیق دهد.
تعهد سازمانی، تمایلات و اقدامات فرد را با سازمان هماهنگ میکند.
امیدوارم در آیندهای نهچندان دور، بخش سوم این کتاب رو هم ترجمه کنم. تا اون زمان، میتونین به کتاب اصلی مراجعه کنید :)