خوب من هیچوقت نوشتن رو دوست نداشتم. شاید یکی از دوستنداشتنیترین درسهای دوران مدرسه انشا بود.
اینکه دلیلش چی بود رو نمیدونم ولی شاید:
همه اینها و شاید اصلا دلایل دیگهای که به ذهنم نمیرسه باعث شده بود که نوشتن برای من جالب نباشه.
این عدم علاقه تا زمانی که تو کتاب راه هنرمند در مورد صفحات روزانه خوندم ادامه داشت. خلاصهاش اینه که صبح که بیدار شدید اولین کارتون این باشه که سه صفحه بنویسید. همین . سه صفحه رو کامل بنویسد و اصلا مهم نیست چی. مثلا میتونید بنویسید که نمیدونم میخوام چی بنویسم. و همین رو تکرار کنید ولی به نطرم به مرور به سری چیزها که در موردشون مینویسید مثلا ممکنه در مورد اخبار بنویسید یا مثلا خوابی که دیشب دیدید. میتونید توضیحات شاهین کلانتری در مورد صفحات روزانه رو برای اطلاعات بیشتر بخونید.
حداقل نتیحه این صفحات این بود که من بعضی وقتها که حالم خوب نبوده شروع کردم به نوشتن و همین نوشتن باعث آروم شدنم میشده. خلاصه اینکه به مرور نوشتن برای من به یه احساس خوب وصل شده و الان نوشتن خیلی برام لذتبخش شده. و به نظر میاد بهترین کاری که میتونم بکنم اینه که فعالیتهای لذتبخشتر بیشتری رو تو برنامه روزانهام قرار بدم. و خوب چی بهتر از نوشتن.
خوب شاید بگی تا اینجا قبول. خوب برو بشین بنویس برای خودت دیگه. چرا آنلاین؟
ممنون بابت سوال خوبت، خوب یکی اینکه شاید بین این نوشته ها چیزی باشه که به درد بقیه بخوره. دو اینکه اینطوری نوشتن هم باعث میشه که من سعی کنم مطالب رو مرتبتر و شاید دقیقتر بنویسم. چه از نظر نگارش چه از نظر مرتب کردن جملات و ...
وخوب خلاصه اینکه فعلا هدف اینه که در سریعترین زمان ممکن سعی کنم 100 تا پست اولم رو داشته باشم. آیا مهمه؟ نه خیلی. حواسم بود که ننویسم تو 100 روز 100 تا پست. چون میدونم نشدنیه احتمالا. ولی حداقل تا 100 روز طول میکشه.
چرا 100؟ نمیدونم شایدچون رندترین عدد قابل دستیابی بود. مثلا اگه میگفتم میخوام 1000 تا پست بنویسم اینقدر بزرگ بود که من رو میترسوند. از اون ور هم یه چیزی مثل 10 تا پست خیلی کم میشد. اونقدری که باید چالش به حساب نمیومد. خلاصه اینکه به این شکل.
همین دیگه. فعلا.