علیرضا ابوالحسنی
علیرضا ابوالحسنی
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

در سوگ پدر بزرگ عزیزم

رفتی و داغ غریبانه ی بسیار شدی
مثل یعقوب ترین حسرت دیدار شدی
تو پدر بودی من طفل یتیمی حالا
یوسفی گشتی و در چاه گرفتار شدی
بعد تو نیست بهاری به تن گلدان ها
گل همان جاست یقیناً که تو بیدار شدی
مرگ ای دزد سیه پوش زمستان سیرت
نوبت ما شد و بر خانه تو آوار شدی

14000730
علیرضا-ابوالحسنی

متن کامل گفتار:

http://alireza-abolhasany.blogfa.com/post/79

پژواکغزلشعرپدربزرگ
مهندس نرم افزار - عاشق هوش مصنوعی -شاعر و ترانه سرا - دارای دو مجموعه شعر مشترک a_pezhvak
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید