در طوفان حوادث زندگی هرچه شکاف واقعیت بزرگتر باشد درد و رنج عاطفی مان بیشتر خواهد بود و دو احساس معمولا بیشتر در مابرانگیخته میشود: ترس و خشم
در واقع همان واکنش جنگ و گریز اجداد و گذشتگان نخستین را بروز می دهیم… بسته به شرایط احساسات دیگری چون احساس گناه و حسادت نیز اضافه می شود و پس از مدتی ما غرق در هیجانات دردناک می شویم و از آنجا با افکارمان به گذشته ها کشانده شده وداستان
«به اندازه کافی خوب نیست» NGE
با نقاب های متفاوتی و به شکل موذیانه سراغمان می آید …
اولین نقاب NGE
حسادت و مقایسه کردن است که ما در شرایطی که غم و رنج بزرگی را تجربه می کنیم شرایط و وضع موجود را با وضعیت دیگرانمقایسه کرده و با خود میگوییم رنج من از همه بزرگتر است و شرایط
«من به اندازه کافی خوب نیست»
دومین نقاب NGE
احساس تنهایی است در واقع حالتی از قطع ارتباط است اینکه واقعیت اینجا و اکنون «به اندازه کافی خوب نیست»
ای کاش شخص دیگری اینجا بود …
ای کاش جای دیگری بودم و…
سومین نقاب NGE
برچسب های تشخیصی از طرف دیگران و روان پزشکان می باشد این برچسب ها در روند درمان بسیار سودمند هستند اما زمانی که بهنسخه «به اندازه کافی خوب نیست» متصل می شوند تبدیل به فاجعه می شوند اینکه شخص با خودش تکرار می کند
«من یک آسیب دیده روانی هستم»
یا «من ایراد و مشکل دارم و معقولانه فکر نمی کنم» و…
راه نجات ما در چنین شرایطی اینست که لنگر انداخته، نقابهای «به اندازه کافی خوب نیست» را تشخیص داده و از سه مهارت ذهنآگاهی استفاده کنیم:
Connection اتصال و ارتباط با جهان واقعی
Defusion جداسازی از افکار
Expansion گسترش و انبساط فضای آگاهی
توضیحات و شرح کامل این استراتژی را در پادکست رادیو اَزی بشنوید