پیمان آدم عجیبی است. از همان اول هم همیطوری بود. وقتی میگویم از اول، یعنی از همان بچگی. هوای همه را داشت. کتونیاش را به رفیقش میداد که در مسابقه دو مدرسه اول شود و مدال بگیرد، ولی خودش در مسابقه ثبتنام نکند. جزوهاش را شب امتحان به همه میداد که نمره بگیرند، ولی خودش به آنچه خوانده بود بسنده میکرد. موتورش را میداد که همه دور بزنن، اما خودش دور خودش بگردد.
بزرگتر که شدیم، کف و سوت و تشویقها و دیده شدنهای روی صحنه برای رفقا و همکارانش بود و خودش همینکه موفقیت آنها را از پشت صحنه میدید، برایش کافی بود. برای عروسی رفقا همه کار میکرد، ولی شاباشها در جیب دیگران بود.
برای من از عجیب هم عجیبتر است. اما خودش انگار خوشحالترین آدم روی کره زمین است. هر وقت حرف میزنیم، احساس میکنم به یک چیز باور دارد؛ اینکه آدمها باید به سهم خودشان روی جهان اطرافشان و آدمهای اطرافشان اثر مثبت داشته باشند. اما نکته مهم این باور و ارزش بنیادین برای پیمان اینجاست. اثر مثبت داشتن بدون انتظار. سختترین کار دنیا از نظر من.
همیشه پیش خودم فکر میکنم پیمان برای تخلیه انرژیهای منفی خودش هم که شده باید در تنهاییاش خطاب به رفقایش، آهنگ ستمگرِ محسن چاوشی از شهریار را زیر لب زمزمه کند که «عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران»، اما غافل از اینکه دووووووست دارم زندگی سیروان خسروی را زمزمه میکند. شاید بپرسید که تنهایی پیمان را از کجا دیدم که میگویم. بماند چون در این در این مقال نمیگنجد.
سرویس پرداخت مستقیم پیمان برای من شبیه به پیمانی است که قصهاش را گفتم. به کسبوکارهایی که مشتریان مختلفی دارند و یکی از نیازهای مشتریان این کسبوکارها، پرداخت مستقیم است، سرویس میدهد، اما کف و سوت و تشویقهایش را همان کسبوکارها از مشتریان خودشان دریافت میکنند؛ نه سرویس پیمان.
پینوشت: خوشحالم که در نقش مدیر روابط عمومی زرینپال، شریک تجاری پیمان هستیم و سرویس پرداخت مستقیم را از طریق پیمان به مشتریان و پذیرندههای زرینپال ارائه میدهیم. با احترام، کف و سوت و تشویق برای پیمان.