رحیم فلاحتی
رحیم فلاحتی
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

رنده ی خر !

صدای رندیدن می آید . و مابین صدای آن و صدای هودی که همچون موتور جت در آشپزخانه می غرد، صدای زنانه ای می گوید : « آآآییییی ! » و پشت بند آن شنیده می شود : « رنده ی خر ! » و من با چشمانی اشک آلود به سمت آشپزخانه می دَوم و ناخواسته با صدایی بلند می گویم : « جانی ! این پیازهای خر ! تموم نشد ؟! » و وقتی چشمم به آب چشم و دماغ به هم آمیخته ی او می افتد از خنده منفجر می شوم.

رندهخرپیازاشکدماغ
یک عاشق ادبیات داستانی و سینما که با نوشتن نفس می کشد ،عاشق می شود و عشق می ورزد. چند سالی می شود کار با چوب را دنبال می کنم .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید