نه امروز حوصله ندارم
در واقع حوصله دارم
ولی چیزی برای نوشتن ندارم
اما چیزای زیادی برای نوشتن است
در واقع در دنیای از دارم ندارم های غرغم
و هیچ غایق کوچکی ازین
دریایچه نمیگزرد
من ماندم و یک عالم شاید، باید و نباید
دستانی که تایپ میکنند و مغز در رفته ای
که چیزی برای نوشتن صادر نمی کند
شایدم دست عوامل دیگری در کار باشد
اما دیروز که کتابی بنام بی بال پریدن را میخاندم
خود را برای چند لحظه در آنور ابر ها تصور کردم
و جسارت آرزو کردن به خود دادم.