ویرگول
ورودثبت نام
افسانه حبیبی
افسانه حبیبی
خواندن ۳ دقیقه·۸ ماه پیش

فهرست وقایع یا تجربه‌ای جهانی؟

اگر در زندگی حسرت‌های کمتری داشته باشید، راحت‌تر می‌توانید با مرگ روبه‌رو شوید.


اروین یالوم درمانگر و نویسنده است. او کتاب‌های داستانی‌ زیادی با محوریت درمان و رابطه مراجع و درمانگر نوشته. همچنین در کتاب‌هایش می‌توانید ردپایی از فلسفه نیز ببینید.

از جمله کتاب‌هایی که از او خوانده‌ام و پیشنهاد می‌کنم بخوانید "مامان و داستان زندگی" و "دروغ‌گویی روی مبل" است.

"مسئله‌ی مرگ و زندگی" با عنوان فرعی‌ "عشق، فراغ و آنچه در پایان عمر اهمیت دارد" نام اخرین اثر یالوم است.

انسان نمی‌تواند برای مرگ آماده باشد اگر تازه شروع به زندگی کرده باشد. هدف‌مان باید این باشد که تا همین الان به اندازه کافی زندگی کرده باشیم.

این کتاب را با همراهی همسرش در زمانی که او به بیماری صعب العلاجی دچار شده نوشته‌اند. این کتاب روایت مواجه این زن و شوهر با بیماری، مرگ و سرانجام با سوگ است.

فصل‌های کتاب یکی در میان به قلم مریلین( همسر اروین) و خودش نوشته شده‌اند. کتابی شرحی است بر نحوه برخورد با مرگ، سوگ و تجربه وقایع در زمان سوگ و مرگ.

در نهایت به این درک رسیده‌ام که آدم‌ها نه تنها برای خود، بلکه به خاطر بقیه زنده می‌مانند.

اگر به امید کتاب‌های داستانی سابق یالوم به سراغ کتاب بروید احتمالا کمی ناامید می‌شود. حداقل من را که ناامید کرد. نکته قوت کتاب در داستان نهفته نیست. روایت‌هایش ساده و روزمره‌اند. کتاب را باید با تمرکز روی اسمش خواند. احتمالا اگر با هر یک از این مسائل درگیرید کتاب بتواند تجربیات دست اولی در اختیارتان بگذارد. ولی اگر با هیچ از یک این مسائل درگیری خاصی ندارید خواندش را زیاد پیشنهاد نمی‌کنم. فکر می‌کنم یالوم با شفافیت وقایع را به تصویر کشیده. روایتش از اتفاقات موفق است. فصل‌هایی که اروین نوشته‌است نسبت به نوشته‌های مریلین جذابیت بیشتری دارند. با وجود همه این ها به نطرم یالوم در اینکه پا را فراتر بگذارد و تجربیاتش را همگانی کند ناموفق بوده. کتاب نتوانست احساسات من را به نحوی که این دغدغه‌ها را خودم حس کنم، برانگیزد.

یکی از نکات منفی کتاب برای من، تاکید بیش از اندازه روی کارهای مریلین درباره جنبش زنان بود. من آشنایی با مریلین نداشتم ولی قطعا این تاکید هم بیشتر از اینکه موجبات تحسین مرا فراهم کند، به نظرم کسل کننده و بزرگ‌نمایانه رسید. کتاب چیزهایی دیگری از این قبیل هم دارد. احتمالا این‌ها برمی‌گردد به این نکته که کتاب، نه با دید داستانی یا جذابیت برای خواننده بلکه بیشتر با دید بیان واقعیت و تمرکز روی آن نوشته شده. این نکته به نظرم ضمن کاهش جذابیت و تکرار مکررات، اطلاعاتی را به شما می‌دهد که هیچ ارزشی ایجاد نمی‌کنند.

یکی از سخنان نیچه به ذهنم می‌رسد: "فکر خودکشی آرامش بزرگی است: با این فکر فرد می‌تواند شب‌های تاریک زیادی را پشت سر بگذراند و زنده بماند."
من نه فقط تو را از دست دادم، عزیزترین انسان کل جهان برای من، بلکه بخش زیادی از جهانم نیز با تو محو شد.

این مطلب برای چالش کتابخوانی طاقچه نوشته شده. کتاب را می‌توانید از این لینک توی طاقچه مطالعه کنید. ترجمه‌ی کتاب برای من خوب بود و نکته‌ی منفی‌ای نداشت.

کتابچالش کتابخوانی طاقچهنقد کتابمرگاروین یالوم
اینجا از تجربیاتم با کتاب‌ها و زندگی می‌نویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید