وقتی که مدتی به عنوان کارشناس اداری مشغول به کار بودم بر حسب وظایفی که به عهده داشتم با افراد زیادی صحبت میکردم . این گفتگوها از مکالمه های تلفنی گرفته تا گرد همایی های دوستانه ونیز جلسه های رسمی گسترده شده بود.
گاهی سوال می پرسیدم و پاسخ می خواستم و گاهی مورد پرسش قرار می گرفتم و باید جواب میدادم.
در این میان دو نفر از کارشناس های طرف گفتگو دارای دیدگاه های و نکته نظرات برجسته ای بودند . آنها در کارشان به تمام معنی کارشناس بودند . از هر روز کارشان تجربه ای اندوخته بودند و به اصطلاح صاحب نظر و صاحب سبک بودند. همین افراد که در جلسه های خودمانی و غیر رسمی بسیار با درایت و دانا بودند. توصیه ها و راه حل هایی در آستین داشتند که احتمالا میتوانست بسیار کارگشا باشد . بر عکس جلسه های خودمانی، در جلسه های متعدد رسمی لام تا کام حرف نمی زدند. به بیان مسائل بدیهی بسنده کرده و اصلا خودی نشان نمی دادند . آن همه علم و دانایی را پنهان می کردند.
این رفتارهایشان سوال برانگیز بود . بنابراین در علت هایی که بیان می کردند بیشتر دقیق شدم.
آنها می گفتند پول و پاداش جای خودش، اما قدردانی های غیر مالی خیلی فراتر از این روش های سنتی است. آدم باید احساس کند که به او بها می دهند. ارزشش را درک می کنند . آن وقت است که هر طور که لازم باشد تجربه و مهارت هایمان را به سیستم می بخشیم.
آنها می گفتند اینهایی که بالاترین جای جلسه نشسته اند، مراحل پیشرفت پله ای کار را طی نکرده اند . آنها به دلیل تجربه کم و رسیدن زودرس به صندلی قدرت، قادر به ارزش گذاری بین کارشناس ها نیستند .آنها نمی توانند به تنهایی و با تشخیص خودشان بین کارشناس های فرق بگذارند و آنها را درجه بندی یا رتبه بندی کنند. وقتی که کسی که راس جلسه تصمیم گیری قرار گرفته است و تفاوت بین نظر کارشناسی ارزنده و بی مایه را تشخیص نمی دهد، بهتر است ساکت باشید و خودتان را ارزان نفروشید.
آنها می گفتند فعلا بهتر است گوشه ای بنشینیم و نگاه کنیم. آینده شغلی ما و مسیر پیشرفت مان ربطی به سواد و قدرت تحلیل ندارد.