ویرگول
ورودثبت نام
آفره دخت
آفره دخت...
آفره دخت
آفره دخت
خواندن ۱ دقیقه·۹ ماه پیش

برای من پیرتر

مثلا منم
مثلا منم

میخوام چیزایی که دوست دارم بنویسم. بنظرم جالب میشه اگه یه سال دیگه برگردم و بخونمش . شما هم اگه چیزی دوست دارین اضافه کنین .

.

.

.

آسمان آبی ،

دریای بزرگ هم رنگش .

لباس سرخ و راحت

نوتلا و بخاری

نسکافه و کوکی

کرسی و پتو

بوی کاپتان بلک و دیوارای هم رنگ آسمون

بوی رنگ و نقاشی

توی هم رفتن رنگ ها حس تازگی و سبکی

چشمهایی که نه پف کردن و نه گود افتادن

پوست صاف

رنگ سنگ یشم و رگه های طلایی

صدای رود آب و ماهی ها شیطون

رژ سرخ و چشمهای کشیده

صدای خنده اون چند نفر

اثر لبخند مادرم توی صورت خاله ها

شعر مخصوصا شعرای شفیعی کدکنی

علم و شیمی

شگفتی بدن موجودات زنده

فلسفه تاریک و روانشناسی تاریک تر

کت های بلند و شیک

وایی دوش گرفتن بعد ورزش سنگین

یه عالمه پول

از اون کاکتوس ها که تیغ هاشون اذیتت نمیکنه

رز های رنگی رنگی تازه

بوی چمن وقتی مطمئنی هیچ حیوونی روش کار خرابی نکرده

اممم بوی خاک

حس نگاه پدر بزرگ توی صورت عمو

دستهای پینه بسته داداشی

بادی که موهامو تکون تکون میده

خورشید وقتی که سرخ میشه

ماه وقتی که خودشو قایم نکرده

بغل بابایی با دستای داداشی

سرعت قهر کردن قهروآشتی

وقتی واقعا واقعا واقعا از ته دل خندیدم .

حس خلق کردن موقع نوشتن.

تعجب توی صورت اطرافیانم .

برد .

ستاره ها

نور خورشید وقتی از شیشه هی رنگی رنگی رد میشه .

بوی خاک بعد بارون .

صدای جنگل .

و...

.

قهوه که یادم نرفت؟ از اون قهوه های خالص و تلخ که بوی تندی هم دارن .

نوشتنآخر سالزندگیعشقعشق به زندگی
۱۱
۴
آفره دخت
آفره دخت
...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید