آفره دخت
آفره دخت
خواندن ۱ دقیقه·۱۲ روز پیش

زن

نغمه ناجور سنگستان منم من

صحبت سرما و گرما ، زمستان و تابستان

من آن دلمرده رنگین پوش زمستان شهر

آن غریب آشنا که سوزاندندش در پس آجر به آجر این میدان ها

نام ها خواندند ، صداکردندم زیباروی افسانه ها

یک زن

زنزنانگیشعرقصه هر روزهغم
دارم برای نوشتن بهتر تلاش میکنم اگه دوست دارین کنارم باشید .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید