"کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست" امیرالمومنین (ع) -----------------------وبسایت: finsoph.ir
معرفی کتاب آتش و خشم
تقریبا یک سال از انتشار کتاب آتش و خشم در ایالات متحده می گذرد. کتابی که به محض انتشار با موج عظیمی از استقبال همراه شد. بعد از خواندن این کتاب هنوز هم نمیتوانم بگویم این کتاب حقیقتا از روی مشاهدات شخصی و مصاحبه با افراد نوشته شده است و یا اینکه تنها زاییده ی ذهن نویسنده ی آن است. اما چیزی که مسلم است این است که مطالب نوشته شده داخل کتاب اگرچه گاها بسیار عجیب می نمایند اما به هیچ وجه غیر منطقی نیستند. میتوان تمام کارهای ترامپ را از ابتدا تا انتها با همین منطق توجیه کرد. تمام سخنرانی های فی البداهه، تکرار حرف های بی سر و ته در سخنرانی ها، توییت های بی محابا و بدون مشاوره همه و همه را می توان با مطالب مندرج در این کتاب توجیه کرد.
اما چیزی که مسلم است اگرچه نمیتوان مطمئن بود تمام این کتاب حقیقت است یا نه اما می توان از این نکته مطمئن بود که تمام حقیقت نیست. از اواسط کتاب به نظر می رسد نویسنده با شدت بسیار زیادی علقه های سیاسی خود را نیز دخیل کرده است و تا جایی که ممکن است ترامپ را یک دیوانه نشان دهد. درحالیکه یک دیوانه نمیتوانست به چنین موقعیتی برسد. یکی از مشکلات عمومی در جهان امروز این است که ما مسائل پیچیده را آن قدر ساده می کنیم که دیگر مسئله ای وجود نخواهد داشت. به نظرم چنین رویکردی در مورد ترامپ نیز در پیش گرفته شده است. در جواب هرکاری که ترامپ میکند(از پاره کردن برجام تا افزایش تعرفه ی واردات از چین) همه می گویند او دیوانه است او نماینده ی کل آمریکا نیست. اما آیا واقعا ترامپ دیوانه است یا این چیزی است که آنها میخواهند ما باور کنیم؟
در اینجا شدید اللحن ترین انتقادات را به انتشارات شمشاد داشته باشم که بدترین ویراستاری تمام تاریخ بشریت را به نام خود ثبت کرده اند.
ایلز از بنن می پرسد آیا ترامپ می داند در چه جایگاهی قرار دارد؟ آیا می داند چه کار می کند؟
بنن جرعه ای آب نوشید و گفت: بله البته او طبق برنامه پیش می رود. برنامه خودش است.باور کنید [...] اول از همه میخواهیم سفارت اسرائیل را به اورشلیم منتقل کنیم، نتانیاهو کاملا موافق است.
بنن لبخندی زد و ادامه داد: بگذارید اردن کرانه باختری را بگیرد و مصر هم غزه را، بگذارید آنها آنقدر با این چیزها سر و کله بزنند تا نابود شوند. سعودی ها لبه پرتگاه اند، مصریان لبه پرتگاه اند. همه تا سرحد مرگ از ایران می ترسند...
آمریکا کشوری متفرق، آشفته و آشغال شده است. احتمالا تراژدی عجیب باراک اوباما بود که حتی به عنوان چهره ی تحول آفرین نتوانست محبوبیت زیادی را از آن خود کند. همچنین تراژدی اصلی رسانه خبری این است که اعتقادات کوته فکرانه و قدیمی اش بر این که سیاست بالاترین فرم خبری است، آن را از یک تجارت بزرگ به یک برنامه پراکنی محدود تبدیل کرده است. افسوس که خود سیاست هم بیش از پیش به تجارتی مجزا تبدیل شده است. گرایش و جاذبه اش هم بنگاه به بنگاه است. مرداب واقعی، مرداب منافع ذاتی، کوته فکرانه و مکرر است. بیشتر از اینکه فساد باشد، فوق تخصصی کردن است. سیاست به یک سمت رفته و فرهنگ به سمت دیگر. شاید طرفداران جناح چپ یا راست طور دیگر وانمود کنند. اما دغدغه های سیاسی قشر بزرگ میانه خواه (قشر خاکستری) در راس اندیشه های آنان جایی ندارد.
[در باب پیروزی بنن در برنامه های ناسیونالیستی اش]:
به نوشته ی ساوال:"اقتصاددان هایی که زمانی حامی آتشین جهانی سازی بودند به برخی از برجسته ترین منتقدین آن تبدیل شده اند. حامیان سابق اکنون حداقل تا حدی اعتراف می کنندکه این موضوع باعث ایجاد نابرابری، بیکاری و فشار نزولی روی درآمدها شده است. اختلافات و انتقاداتی که اقتصاددانان فقط در سمینارهای خصوصی مطرح می کردند، بالاخره به طور علنی مطرح می شوند."
تنها چیزی که بنن همرا با لینک مقاله در ایمیل اش نوشت این بود:"کم کم دارم از پیروزی خسته می شوم"
نوشته های گذشته:
مطلبی دیگر از این انتشارات
مهارت های اجتماعی زیستن
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی کتاب| گرینگوی پیر، کسی که به مکزیک رفت تا بمیرد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب فعل بی وفایی نوشته لنا آندرشون