"کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست" امیرالمومنین (ع) -----------------------وبسایت: finsoph.ir
پایانی شکوهمند برای یک دهه بازی (نقد فیلم اونجرز: پایان بازی)
تذکر: متن حاوی اسپویل شدیده
بالاخره تموم شد. بزرگ ترین پروژه ی سرگرمی تاریخ بشر با میلیاردها دلار درآمدزایی برای دو کمپانی مارول و دیزنی. فقط میتونم بگم این کار فراتر از جاه طلبی هر انسان روی زمین میتونه باشه. تقریبا رکوردی نیست که نشکسته باشن البته هنوز به رکورد کلی آواتار، معجزه ی جیمز کامرون نرسیدن اما دور از ذهن نیست که بالاخره اون رکورد رو هم بشکنن (هرچند اواتار 2 در راهه و احتمالا حتی اگر موفق به این کار هم بشن سریعا آواتار جایگاه خودش رو پس میگیره)
اتفاقی که توی فیلم افتاد باورنکردنی بود. توی مطلبم در مورد جنگ بی نهایت گفتم فقط یک فیلم بهتر از این فیلم میتونم مثال بزنم و اون مدمکسه. اما این فیلم از بسیاری جهات از مدمکس هم بهتر بود. مدمکس فقط دیوانه کننده بود، ضربان قلب شما رو به سقف میچسبوند با تعقیب و گریزها و موسیقی متنش به سبک راک اند رول این هیجان رو دوچندان می کرد اما این فیلم فقط کریزی (crazy) نبود بلکه همچنان به حالت فان و بامزه ی فیلم های مارول و همچنین احساساتی فیلم های ابرقهرمانی وفادار بود، شما رو به فکر فرو میبرد اجازه میداد با قهرمان ها همزادپنداری کنید و اونها رو از خودتون بدونید. اجازه میداد با اونها یک خانواده بشید و تمام اینها از این فیلم چیزی ورای سرگرمی ساخته بود.
از این فیلم راضی ام؟ جواب یک بله ی قاطع هست. این فیلم حتی از فیلم جنگ نامتناهی هم بهتر بود و نواقص اون رو تا حد زیادی رفع کرده بود. شوخی ها تا حد زیادی کم ولی بامزه تر شده بود، شخصیت ثانوس هرجا لازم بود ضعیف و هرجا لازم بود باصلابت شده بود. اگرچه ثانوس مثل شبه خدا تصویر شده بود اما مثل سوپرمن در دنیای دی سی آنقدر با سایر قهرمان ها فاصله نداشت که پیروزی شون رو غیر ممکن جلوه بده بعلاوه اینکه در ابتدای فیلم ثور با تبرش سر ثانوس رو قطع میکنه و نشون میده حتی ثانوس هم ممکنه ضعیف بشه. (هرچند در زمان قدرت ثانوس، ثور حتی نزدیک ثانوس هم نرسید). همچنین ثانوس همچنان همون شخصیت اخلاقی خودش رو حفظ کرده. در ابتدای فیلم میبینیم که نبیولا میگه که پدرم (یعنی ثانوس) چیزهای زیادیه اما دروغگو نیست. نشون میده اگرچه شخصیت منفی فیلمه اما هرگز از خط قرمزهای اخلاقی خودش عبور نمیکنه. در انتهای فیلم هم رو به اونجرز میگه هیچکدوم از کارهایی که کردم برای خودم نبوده (برای تعادل در جهان بوده) اما میخوام از نابودی سیاره ی سرکش شما نهایت لذت رو ببرم.
از طرفی نویسنده بازهم تفکرات الحادی خودش رو دخیل میکنه و سعی میکنه ثانوس رو یک خدا جا بزنه. جایی که میگه وقتی نصف شماها رو حذف کردم فکر میکردم باقی مونده تون از این فرصت استفاده می کنید و زندگی و جهانی بهتر برای خودتون می سازید اما شما که اومدین با من بجنگید بهم نشون دادید باید کار دیگه ای بکنم. باید همه تون رو نابود کنم و یک جهان دیگه بسازم. جهانی که مردمش از من سپاسگذار باشن برای اینکه بهشون اجازه دادم دنیای فوق العاده ی خودشون رو داشته باشن چون هیچکدوم از شما نیستین که بهشون بگید قبلا دنیا چه شکلی بوده.
البته این خدا انگاری کاراکتر ها تقریبا در همه ی آثار این چنینی هالیوود دیده میشه و چیز جدیدی هم نیست.
در مورد شخصیت ثانوس خیلی میشه حرف زد یکی از بهترین شخصیت های ابرشروری بود که دیدم، حتی بهتر از جوکر هیث لجر. اما بعد از اون به آیرون من میرسیم. به شخصه فکر میکردم شخصیت کلیدی این مجموعه کاپیتان مارول باشه یکی از دوستان هم میگفت انت منه اما هیچکدوم نبودن شخصیت کلیدی مثل تمام قسمت های اونجرز تا الان باز هم یک نفر بود. آیرون من و البته تونی استارک. تونی استارک با دانش بسیار زیادش که به قول ثانوس براش تبدیل به یک نفرین شده بود و آیرون من که همیشه آماده ی جان فشانی برای کسانی بود که دوستشون داشت. تونی استارکی که البته اول فیلم راضی نبود برگرده و همه چیز رو به حالت قبلش برگردونه. اون خانواده اش رو داشت و میدونست اگر به زمان دست بزنه ممکنه این دفعه اونها رو نداشته باشه اما از دست دادن پیتر پارکر (اسپایدر من) که بهش قول داده بود ازش مراقبت میکنه بار سنگینی بود که قلبش (یا حداقل چیزی که به جای قلب استفاده میکنه) رو آزار میداد پس کاری رو کرد که باید می کرد. در نهایت هم این تونی استارک بود که از خودش گذشت تا تنها راه از بین 14 میلیون راهی که می تونست باعث نابودی ثانوس بشه رو انجام بده. پنج سنگ جادو رو به دست کرد و با یک بشکن تمام افراد ثانوس رو نابود کرد و البته خودش هم مقهور قدرت سنگ های بی نهایت شد و از بین رفت.
همچنین صحنه های برگشت به گذشته و مواجه شدن کاراکترها با گذشته ی خودشون، ملاقات تونی استارک با پدرش، هاوارد استارک، ملاقات کاپیتان آمریکا با ایجنت کارتر (فیلم سرباز زمستان را ببینید)، ملاقات ثور با مادرش در روزی که قراره مادرش بمیره و ملاقات کاپیتان آمریکا با ماموران هیدرا و مبارزه دوتا کاپیتان آمریکا با همدیگه بعلاوه صحنه ای که کاپیتان آمریکا چکش ثور رو برمیداره و ازش استفاده میکنه از لحظات جذاب و ماندگار فیلمه.
در نهایت باید بگم این فیلم شما رو سه ساعت تمام به نمایشگر میخکوب میکنه و حتی نمیذاره نفس بکشید. یک فیلم که انتهای دنیای سرگرمیه. جایی که شاید بعد از اون جای دیگه ای نباشه.
یک نکته ی جالبی که گوگل توی جستجو های خودش قرار داده، استفاده از دستکش ثانوسه. اگه عبارت Thanos رو توی گوگل سرچ کنید و روی دستکش ثانوس کلیک کنید اتفاق جالبی برای صفحه ی گوگلتون میفته و اگه دوباره این کار رو بکنید اتفاق جالب تری میفته امتحان کنید:
مطلبی دیگر از این انتشارات
خانواده، تثلیث و انحطاط تمدنی
مطلبی دیگر از این انتشارات
دکتر جکیل و آقای هاید درون ما(!)
مطلبی دیگر از این انتشارات
متضادها همدیگر را جذب می کنند: یادداشتی بر فیلم دست نیافتنی ها (untouchables)