پست قبلی قرار نبود ادامه داشته باشه و این هم در حقیقت ادامه ی اون نیست ولی چون یک ارتباط هایی داره بد ندیدم از اون به عنوان مقدمه ی این نوشته استفاده کنم. اون نوشته بیشتر حالت دلنوشته بود و این نوشته حالت تحلیلی داره. اول از همه یک معذرت خواهی میکنم چون که اغلب چیزهایی که میگم رو معمولا لینک به منبع نمیدم چون اولا بیشتر منابعی که مطالعه میکنم پی دی اف هستن و پی دی اف رو حوصله ندارم پیدا کنم آپلود کنم و ثانیا نمیدونم این مطلبی که مینویسم رو کجا خوندم باید بگردم، از اون آدمهایی هم نیستم که همه چیزم دقیق و مرتب باشه از اوناییم که فولدر هام به اسم هایی شبیه "sdfsdf" سیو شدن طول میکشه دیگه ببخشید ولی اگر لینکی چیزی خواستید در قسمت نظرات بگید میگردم پیدا میکنم.
خوب بریم سراغ پست، در قسمت قبل گفتم که کلا قضاوت کردن چیز عادیه و نمیشه قضاوت نکرد، لیبل زدن ها هم چیز خیلی طبیعیه و همه جای دنیا هم هست و جذاب هم هست. اما این مشکل چه تاثیراتی داره؟
یکی از علایق من مطالعه ی فرهنگ ها و اقوام مختلفه و دوستانی از ترکمن و کرد و کرمانج و لر و ترک و اقوام مختلف ایران دارم و در مورد فرهنگ کشورهای دیگه هم مطالعات زیادی کردم اما دو گروه از اقوام هستن که خیلی جالبن یکی ژاپنیا و یکی یهودیا (یکم هم تایوانی ها)، این دو گروه قاعدتا اقلیتی خیلی مورد تهدید هستن. ژاپن جزیره ای زلزله خیز، نزدیک به بزرگ ترین زرادخانه اتمی جهان محاصره بین سه کشور به شدت متخاصم، اتشفشان، سونامی، زلزله های مهیب و... که هرکدوم میتونست دلیل خوبی برای عقب موندگی یک کشور باشه.
متاسفانه عده ای به اشتباه تصور میکنن که ژاپن بعد از جنگ جهانی شروع به پیشرفت کرد اما این ایده بسیار اشتباهه زمانی که انگلیسی ها برای ما صفر تا صد پیکان رو سرهم کردن ژاپن اولین خودروی ملی خودش رو ساخت و زمانی که امریکایی ها برای ما سند پیشرفت نوشتن ژاپنی ها سومین دوره پیشرفت خودشون رو شروع کرده بودن. زمانی که ما طی دو معاهده ی گلستان و ترکمانچای نصفی از حاصل خیزترین مناطق ایران رو تقدیم روسیه کردیم ژاپن شکست های سختی رو به ارتش روسیه تحمیل کرد و مثالهایی از این دست که نشون میده ژاپن خیلی زودتر از ایران و حتی بسیاری کشورهای اروپایی پیشرفت رو شروع کرده بود.
اما مسلما شروع زودتر تضمین کننده ی جایگاهی که امروز ژاپن در اونجا هست، نیست. سه خصیصه در مردم ژاپن وجود داره که در مردم کشورهای دیگه وجود نداره.
دو مورد اول رو شاید همگی باهاش موافق باشید اما مورد آخر رو شاید کمتر کسی بدونه. مردم ژاپن به شدت نژادپرستن. کسایی که دنبال اپلای کردن بودن مسلما شنیدن که اقامت ژاپن بسیار سخت اعطا میشه و این ریشه در نژادپرستی این مردم داره. البته این نژادپرستی به معنای بد نیست که بقیه ی نژادها رو مسخره کنن و معتقد باشن نژاد برتر هستن به این معناست که خیلی به خالص بودن نژاد خودشون اهمیت میدن. ژاپنی که اقامت کشورهای غربی رو گرفته باشه در نگاه ژاپنی ها یک فرد خودباخته است و ژاپنی که با فردی از کشور دیگه ازدواج کرده باشه از نظر این مردم کار جالبی انجام نداده البته این نگاه کم کم داره اصلاح میشه اما اثرات این نگاه همچنان وجود داره. اثرات این نگاه چیه؟ اینکه مردم ژاپن خیلی به کمک به همدیگه علاقه مند هستن، اگر شما بخواهید یک کاری رو در ژاپن راه بندازی مسلما مردم دیگه به سرعت بهت کمک میکنن و تشویقت میکنن. یک ژاپنی تا وقتی جنس ولو بی کیفیت ژاپنی وجود داشته باشه حتی فکر خرید جنس خارجی هم به فکرش خطور نمیکنه.(البته فرهنگ های اشتباهی هم وجود داره در ژاپن مثلا ژاپنی ها به متکدی ها کمک زیادی نمیکنن چون معتقدن این افراد توانایی کار کردن دارن و نمیکنن درحالیکه شاید اینطور نباشه.)
اما گروه دوم که شاید مفصل تر در موردش تحقیق کرده باشم یهودی ها هستن. سالها در مورد اینکه چطور یهودی ها به این قدرت رسیدن با وجود اینکه تعدادشون بسیار کمتره و اغلبشون هم پراکنده هستن تحقیق کردم. اینجا نمیخوام صحبت از برحق بودن و اینها بکنم فقط میخوام ویژگی های غالب این مردم رو بگم و چیزهایی که دیدم، خوندم و شنیدم رو بنویسم. مسلما در مورد صد درصد مردم صدق نمیکنه اما در این مورد به خصوص درصد بالایی از مردم رو شامل میشه. قسمتی از این صحبت ها رو از یک دوست یهودی که در مشهد زندگی میکنه به اسم موسی که توی خونه موشه صداش میکنن شنیدم (موشه تلفظ عبری کلمه موسی هست).
یهودی ها برخلاف ژاپنی ها مردمی نسبتا تنبل هستن(البته نه تنبل تر از ما ایرانی ها) و همیشه دنبال اینن که چطوری میشه در کمترین وقت ممکن با کمترین تلاش به بیشترین بازدهی و ثروت رسید. به شدت اهل مطالعه هستن. (کتابخونه ای که این خانواده داشت رو میتونم به جرئت بگم در ایران کسی نداره) تخصص گرا نیستن که به مدد مطالعه ی بسیار زیادی که دارن این قضیه قابل درکه اما نکته ی مهمی که در مورد این مردم وجود داره و برای من بسیار جذاب بود این بود که فرقی نمیکنه شما کی هستین، اهل کجایید، ثروتمندید یا فقیر، یهودی به دنیا اومدید یا بعدا یهودی شدید، همین که یهودی باشید کافیه تا زیر چتر حمایتی قشر عظیمی از یهودیان سرتاسر جهان واقع بشید. اگر یک یهودی به لهستان، آلمان، ایران، ایالات متحده و هرجای دیگه از این کره خاکی بره و از یهودی های اون سرزمین کمک بخواد بدون کوچکترین چشم داشتی تمام منابعی که میتونن رو در اختیار اون فرد قرار میدن و این رمز باقی موندن این قوم در طول تاریخیه که باهاش با بیرحمی رفتار کرده. ( و البته این بیرحمی متقابل بوده.)
اما این چه ربطی به ایران داشت؟ نقطه ی مشترک این دو قومی که در پیشرفت زبانزد هستن چیه؟ (یهودی ها به نسبت جمعیتشون بیشترین برندگان اسکار، پولیتزر، نوبل و بسیاری جایزه های مطرح جهان هستن)
نقطه ی مشترک اون روح همدلیه که این دو گروه دارن. اینکه شما یک ژاپنی هستید مسلما اگر همه دنیا با شما دشمن باشن مطمئن هستی که مردم کشورت هواتو دارن یا اینکه اگه یک یهودی هستی تمام داراییت رو بذاری توی یک کشور متخاصم و به کشوری مهاجرت کنی که حتی پول نداره واسه رئیس جمهورش خونه بخره باز هم مطمئنی مردمی هستن که ازت حمایت میکنن ولو اینکه خودشون پول زیادی نداشته باشن.
ما این روح همدلی رو نداریم و مشکل خودمون هستیم. یکی از دوستان که در کانادا به سر میبره میگفت که وقتی رسیدم اونجا شنیدم که ایرانی های ونکوور شب های شنبه(یا یکشنبه) توی یک رستوران به خصوص جمع میشن به دوستم(که اون هم ایرانیه) گفتم که بیا بریم فلان جا گفت نه بدرد نمیخوره پر از ایرانیه.
و این فقط در این مورد به خصوص نیست بیشتر ما از دیدن ایرانی ها خارج از ایران خوشحال نمیشیم که هیچ ناراحت هم میشیم در حالیکه با دیدن یک خارجی توی ایران سر از پا نمیشناسیم اون بیچاره ها هم فکر میکنن ما چقدر مهمون نوازیم درحالیکه نمیدونن ما در این مورد خاص بیگانه پرستیم و البته هر بیگانه ای رو هم نمیپرستیم یک عرب سوار تاکسیمون بشه هزاربرابر بیشتر کرایه ازش میگیریم در حالیکه اگه همون طرف آلمانی باشه همین که صندلی های ماشینمون رو متبرک کرده خدا رو شاکریم.
یک محصول جدید درست میشه، همگی یکصدا ایرانیه؟ بدرد نمیخوره. یک اپلیکیشن جدید درست میشه همگی با هم ایرانیه؟ بدرد نمیخوره. یادمه زمانی که تلگرام فیلتر شده بود به یکی از دوستام گفتم که ویسپی هم بد نیست نصب کردی؟ اولین کاری که کرد رفت سند و مدرک آورد که بگه ایرانیه. خوب که چی؟
الآن برمیگردیم به ارتباط این پست با پست قبلی. اون شکافی که بهتون گفتم بین مردم رو یادتونه؟ (اگه یادتون نیست برید بخونید تا یادتون بیاد.) یکی از مهم ترین دلایلی که این بی اعتمادی و این جدا شدن ها رو باعث میشه همون برچسب زدن هاست، همون شکاف هاست، همون نفرت پراکنی هاست. اون افراد یا نمیدونمم یا نمیخوان بدونن که باعث چه شکاف عمیقی بین مردم میشن و نتیجه ی این شکاف چه عقب ماندگی اتفاق میفته و حتی باعث چندپاره شدن کشور میشن همون اتفاقاتی که در عثمانی و شوروی شاهدش بودیم که البته اون بحث مفصلی رو میطلبه اما نمیشه از نقش این شکاف های اجتماعی غافل شد.
در پایان: باید بگم همه جای دنیا اوایل پیشرفتشون اختلاس، دزدی، فرار مالیاتی، اعدام و امثالهم بوده. هیچ جایی توی دنیا وجود نداره که پولی انباشته شده باشه و کسی دزدی نکنه، هیچ کارخونه ای نبوده که از محصول اول تا آخرش درجه یک بوده باشه، هیچ برنامه ای در تاریخ بشر نوشته نشده که از همون اول بدون باگ بوده باشه. اما پیشرفت و بهبود مستمر و زمانبره. اما هیچ پیشرفتی بدون حمایت انجام نشده. پس تغییری باشید که میخواهید در کشورتون ببینید.