قبل از اینکه بخوایم راجع به عشق در نگاه اول صحبت کنیم بهتره بگیم عشق چیه.
ما اینجا به سه مفهوم که گاهی به جای هم به کار میرن سر و کار داریم: عاشق چیزی یا کسی بودن. چیزی یا کسی رو دوست داشتن و خوش آیند بودن چیزی یا کسی.
حتما توی برنامه دورهمی دیدین که مجری میپرسه تا حالا عاشق شدی؟ طرف میگه خیلی یا میگه مگه میشه کسی عاشق نشه؟ به نظرم هیچکدوم نمیدونن چی دارن میگن حتی خود اقای مدیری هم که میگه من هیجده بار عاشق شدم (با کمال احترام) نمیدونه چی میگه.
در اینجا نمیخوام در مورد عشق به خدا یا عشق عفیف و یا عشق مادر به فرزند صحبت کنم که هرکدوم از اینها نیازمند بحثی جداست. فقط میخوام همون عشقی که توی ذهن منحرف همه ماست رو بررسی کنم. D;
شما در نگاه اول کدوم وجه از یک انسان رو میبینید؟ مسلما فقط چهره اش رو میبینید آیا داشتن چهره مقبول تنها کافیه؟ (مقبول از این نظر که سلیقه ها متفاوته ممکنه هزاران نفر زیباتر از انتخاب من باشه ولی من به اون فرد به خصوص علاقه دارم پس این با هوس متفاوته)
ایا توی همون نگاه اخلاق ، روحیات ، تعلقات و هزاران فاکتور دیگه رو میتونیم تشخیص بدیم؟خیر
خوب پس در نگاه اول فقط میتونیم از فرد موردنظر خوشمون بیاد.
خوب من از چهره یک نفر خوشم اومده برام مقبوله اما آیا این اخرشه؟ نه باهاش میگردم میبینم یه سری روحیات و اخلاق مثبت هم داره بیشتر ازش خوشم میاد اما این دفعه به خاطر فضایل اخلاقی که داره به خاطر حیا و رفاقت و خیرخواهی و باهوش بودنش پس میتونم بگم دوسش دارم چون اخلاقی رو داره که من دوس دارم.
خوب حالا که طرفم رو دوست داشتم کم کم که بیشتر باهاش اشنا میشم میبینم خواسته های اون رو میفهمم به یه درک متقابل از هم رسیدیم و اونقدر میشناسمش که حرف نزده میدونم چی میخواد، وقتی ناراحته میدونم چی لازم داره، میدونم کی دلداریش بدمف کی تنهاش بذارم تا با خودش خلوت کنه. به این نقطه میگن عشق یعنی من به شناختی آنچنان عمیق نسبت به معشوقم برسم که بدون هیچ حرفی بدونم چی ازم میخواد. پس تا وقتی به اون نقطه نرسیدین به کسی نگید عاشقتم.
اگه حوصله داشتید پست قبلی بنده رو هم ببینید ممنون.