قبلا در نوشتهای گفته بودم که چرا در اینستاگرام نیستم. اما چند وقت پیش یکی از دوستانم من را با یک پیج اینستاگرامی آشنا کرد که محتوای طنز جالبی داشت. بعد از دیدن این محتوا آن کاری که نباید میکردم را کردم. روی دکمه اکسپلوور کلیک کردم و در باتلاقی افتادم که هنوز که هنوزه در آن دست و پا میزنم. هرروز محتوای هفت تا هشت پیج را دنبال میکنم و منتظر هستم محتوای جدیدی بگذارند. اما اوضاع از این هم بدتر شد.
هنوز از گیر اعتیاد به اینستاگرام خلاص نشده بودم که درگیر اعتیاد به یوتوب شدم. در ابتدا محتوای خلاقانه نگاه میکردم. افرادی که با استفاده از چیزهای ساده، چیزهای پیچیده میساختند. مردی که با استفاده از چوب، لامپ، آهنربا، باتری و... یک لامپ ساخت که به صورت بی سیم برق را منتقل میکرد و از این جو ویدیوها. حتی به سرم زد که من هم دست به کار شوم و چند ویدیو بسازم.
اما به تدریج به سمت سایر ویدیوها هم کشیده شدم. ویدیوهای ریاکشن (خزترین ویدیوهای تاریخ بشریت اما نمیدانم چرا برایم جذاب است) ولاگهای افراد سرخوش، خلاصه هرچیزی که به درد نگاه کردن نمیخوردند را میدیدم.
(یک نکته نگارشی: جمله بالا اشتباه است و باید اینگونه نوشته شود. هرچیزی را که به درد نگاه کردن نمیخوردند، میدیدم.)
تا اینجای کار هنوز متوجه اعتیادم نشده بودم تا اینکه آن اتفاق افتاد...
بعد از گشت و گذار بین یک سری ویدیو، به یک سری ویدیو ترسناک برخوردم. سازنده ادعا میکرد که اکثر ویدیوهایش واقعی است. نمیدانم تا چه حد میتوان به این حرف اعتنا کرد اما به هرحال تاثیر خودش را میگذاشت. از یک طرف هر شب کابوس میدیدم و نمیتوانستم خوب بخوابم و از طرف دیگر معتاد آدرنالین این ویدیوها شده بودم و هرشب اواخر شب که سرم خلوت میشد باید چند ویدیو میدیدم و مثل چی؟! میترسیدم.
البته هنوز این مشکل را دارم اما در حال ترک هستم. اگر کسی روشی فوری و بدون درد و خونریزی برای ترک دارد لطفا ارائه کند.
همانطور که میدانید (شاید هم نمیدانید چون احتمالا آنقدر مهم نیست) چند روز دیگر تولد سه سالگی ویرگولم است (عجب روز فرخندهای) به همین خاطر تصمیم گرفتم به مناسبت این روز فرخنده یک مسابقه برگزار کنم اما موضوع مسابقه را بر عهده شما میگذارم. به خلاقانهترین موضوع (به همراه سازوکار تعیین فرد برنده) یک فروند کتاب اهدا میشود. قصد دارم که مجموعا ۲۰۰ هزار تومان برای فرد برنده در مسابقه و ایده برتر در نظر بگیرم.
ایده خودم «نامهای به همسایه» است تا دوستان نامههای خودشان را به بچههای افغانستانی، عراقی، پاکستانی، یمنی، سوری، فلسطینی، کرد و... بنویسند. بچههایی که در این منطقه پر آشوب به دنیا آمدهاند همگی از یک خون و یک ریشهاند اما طی یک قرارداد سیاسی-حقوقی از یکدیگر جدا شدهاند.
یک نکته مهم: انتشارات مثبت نقد به صد کاربر رسید و انتشارات من + کتاب حدود ۱۶۰ کاربر دارد. کسانی که میخواهند کتابهای معرفی شدهشان در این انتشارات قرار گیرد لینک مطلب مورد نظر را به رباتی که در توضیحات انتشارات قرار دادم بفرستند.
پستهای پیشین حقیر رو هم مطالعه کنید