احمد سبحانی
احمد سبحانی
خواندن ۸ دقیقه·۵ سال پیش

نقد سخنان رائفی پور در باب اقتصاد

چند روز پیش یکی از دوستان فایلی برایم فرستاد که در آن پسر نسبتا جوانی از آقای رائفی پور می پرسد "شما که می گویید نظام کاپیتالیستی بد است جایگزین شما برای این نظام چیست؟" آقای رائفی پور تایید می کند که سوال، سوال درستی است اما جوابی که در ادامه می دهد ابدا جواب درستی نیست.

در نوشته های پیشین، نقدی را که جناب آقای زیباکلام به اقتصاد اسلامی داشت را نقد کردم (اگرچه آنجا نیز چیز زیادی در مورد اینکه اقتصاد مدنظر ما چیست نگفتم) تا حدودی هم حق با جناب زیبا کلام بود چرا که واقعا در کشور ما، چیزی به نام برنامه و فلسفه ی مدونی برای اقتصاد وجود ندارد، در دانشگاه های ما همان اصول مربوط به اقتصاد لیبرالیستی را آموزش می دهند و مسئولین ما نیز (حداقل در سه دولت از چهار دولت اخیر) تماما لیبرال بودند. پس در چنین حالتی حرف زدن از اقتصاد اسلامی که به گفته ی دوستان نه کمونیستی است و نه لیبرالیستی بیشتر شبیه جوکی بی مزه است.

ایشان می گویند که هدف در اقتصاد کاپیتالیستی پول است و ما می خواهیم این هدف را حذف کنیم و بگوییم هدف انسان (یا تعالیم الهی) است. اما این کار در حرف و شعار ساده است چرا که تعالیم الهی و انسانیت هرگز به اندازه ی پول نمودی بیرونی و عینی ندارد. هنگامی که شما برای تمام روابط و عوامل را ما به ازای دلاری در نظر میگیری همه چیز بسیار ساده می شود (حداقل برای عوام) چرا که من می دانم در این ازدواج اینقدر بدست آورده ام اینقدر از دست داده ام. (البته عمر و احساس و... نیز دخیل است که اگر بتوان، باید آن ها را به دلار تبدیل کرد، وگرنه باید قیدش را زد) این حساب سرانگشی کار زندگی را برای من ساده تر می کند. اما در جامعه ای که هدف آن انسان یا تعالیم الهی است چگونه می توان چنین اندازه گیری هایی کرد؟ چگونه می توان روابط اجتماعی را سامان داد؟

سپس ایشان در مورد قوانین کنترل کننده صحبت می کند (گرفتن جریمه ی سنگین و... ). خوب این همان لیبرالیسم دولتی در شکل دموکراتیک آن (به تعبیر نگارنده) یا همان سوسیال دموکراسی کشورهایی مانند نروژ، فنلاند، آلمان و در مجموع تمام کشورهای اسکاندیناوی و شمال اروپاست. تقریبا تمام مثال هایی که ایشان می زند در همان کشورهای سوسیالیستی اتفاق می افتد که قوانین محدود کننده برای توزیع ثروت قرار داده اند و این همان سوسیال دموکراسی است که در جهان مطرح است (و البته نواقصی نیز دارد) پس اقتصاد اسلامی چه شد؟

در ادامه ایشان گزاره ی اشتباهی را ایراد می کند که البته این اشتباه مختص ایشان نیست. بلکه از افراد بسیار زیادی شنیده ام. ایشان می گوید که اگر کمونیسم شکل نمیگرفت، کاپیتالیسم زودتر از بین می رفت. چرا که کمونیسم به مانند پادزهری بود که به کاپیتالیسم تزریق شد و اجازه داد عمر بیشتری داشته باشد. این گزاره از دیدی صحیح است اما نه از آن دیدی که آقای رائفی پور به آن نگاه می کند. کمونیسم به کاپیتالیسم کمک کرد اما نه با ایجاد اصناف، سندیکاها و اتحادیه های کارگری. بلکه با ایجاد صورتی ترسناک و رعب آور از آینده ی محتوم کمونیسم. (که آنرا نیز باید همان لیبرالیسم در شکل دولت سالار آن در نظر گرفت چرا که پس از انقلاب اکتبر، کم کم دولت به سمت نابودی شوراها (ساویوت) و سندیکاها حرکت کرد که با مخالفت افرادی مانند تروتسکی، رزا لوکزامبورگ، انتون پانه کوک و سایر اعضای جنبش چپ اصیل همراه بود)

به علاوه جنبش های کارگری سالها پیش از انقلاب کمونیستی روسیه اتفاق افتاد. کمون پاریس (که نام کمونیست از آن اتفاق گرفته شده است) در سال 1871 ایجاد شد و در همان زمان در بسیاری شهرهای صنعتی دنیا اعتصابات سراسری، جنبش ها و خیزش های کارگری و اجتماعی شدت گرفته بود و کارگران دریافته بودند که اگر با یکدیگر متحد باشند می توانند سرمایه داران را به زانو در بیاورند.

در ادامه ایشان در مورد قانون صحبت می کند که ربطی به بحث ندارد اما در جایی می گوید که اسلام می فرماید باید پول به گردش در بیاید. این همان حرفی است که لیبرالیسم هم می زند. اساسا نیاز نیست نابغه باشید تا متوجه شوید پولی که ذخیره شده است باعث رکود اقتصادی می شود ( منظور پولی است که بدون پشتوانه و بی دلیل چاپ نشده باشد و پشتوانه ی اقتصادی کافی داشته باشد. پولی که در بانک های ماست و اغلب به صورت حواله، برات، سپرده های بانکی و... است اگر خارج شود باعث ابرتورم می شود مگر آنکه این نقدینگی به سمت تولید بازتخصیص داده شود) در تمام کشورهای لیبرالیسمی برای پول نقدی که در بانک دارید، خانه ای که از آن استفاده نمی کنید و امثالهم مالیات های سنگین می گیرند. این یک مفهوم عقلانی است و همه جای دنیا نیز همین قضیه پابرجاست.

همچنین در ادامه آماری می دهد که صحیح است اما باز هم ربطی ربطی به بحث ندارد.

متاسفانه ایشان از مجموع چهل دقیقه صحبتی که داشتند کمتر از پنج دقیقه در مورد آلترناتیو اقتصاد کاپیتالیستی صحبت کردند و همان هم با اشتباهاتی که البته مصطلح هستند و مخصوص ایشان نیست. اما سوال اینجاست. آیا صرف الگوگیری از کشورهای اروپایی و سوسیال دموکرات یا لیبرال باعث می شود که کشور ما پیشرفت کند؟ ابدا اینگونه نیست. اینکار دقیقا مانند کار آن کلاغی است که می خواست راه رفتن کبک را بیاموزد.هیچ کشوری صرفا با الگو گیری نتوانسته است به پیشرفت برسد. اگر شما لیبرالیسم را امروز می بینید که در کشور انگلستان یا آمریکا به این خوبی جواب می دهد و در کشورهایی مانند فرانسه و آلمان و ایتالیا جواب نمی دهد به این خاطر است که بنیان گذار لیبرالیسم یک انگلیسی است و این ایده را برای کشور انگلستان (و به تبع آن ایالات متحده که آن زمان مستعمره ی انگلستان بود) نوشته است. همچنین سوسیالیسم چرا در اروپا به این خوبی جواب می دهد؟ چرا که اغلب سوسیالیست های جریان اصلی در اروپا بودند.

در دنیای مدرن، هیچ کشوری بدون داشتن پشتوانه ی ایدئولوژیک نتوانسته است قدرتمند و اثرگذار باشد. حتی یک کشور قدرتمند در دنیا نمی توانید پیدا کنید که بدون داشتن ایدئولوژی مشخص که مخصوص همان کشور است توانسته باشد به سطحی از تکنولوژی، قدرت نظامی و قدرت اقتصادی دست یابد. در کشور خودمان نیز میبینم در نقاطی که ایدئولوژیک و با برنامه کار کرده ایم توانسته ایم حرفهایی برای گفتن داشته باشیم و در نقاطی که صرفا به فکر الگو برداری بوده ایم نه تنها درجا زده ایم بلکه عقب گرد نیز داشته ایم. حتی در دهه ی چهل نیز که به گفته ی افراد بسیار زیادی، دوران طلایی اقتصاد ایران بود به دلیل وارداتی بودن ایده ها دوام چندانی نداشت و پس از فروپاشی اقتصادی، سبب ساز فروپاشی سیاسی نیز شد.

پس نه جناب آقای رائفی پور و نه هیچکس دیگر تصور نکنند با واردات ایده ها و الگوهای غربی چه از نوع سوسیالیستی آن چه از نوع لیبرالیستی آن می توانند باعث پیشرفت یا بهبود وضع اقتصادی کشور شوند. مشکل ما این است که اقتصاد را به مثابه یک علم تجربی میبینیم درحالی که اقتصاد در حیطه ی علوم اجتماعی قرار می گیرد. برای احداث یک مکتب اقتصادی به اسم اقتصاد اسلامی یا اقتصاد توحیدی یا هر اسمی دیگری که می خواهید روی آن بگذارید ابتدا باید سوالات ریشه ای مانند سوالات زیر را از خود بپرسید:

روابط بین مردم چگونه تعریف می شود؟
روابط بین فرد با خود چگونه تعریف می شود؟
وظایف و حقوق فرد در مقابل جامعه چیست؟
نقش دولت در جامعه و اقتصاد چگونه است؟
اقتصاد با چه دیدی به فرد، جامعه و گروه های مختلف اجتماعی نگاه می کند؟
فرد با چه دیدی به دنیا نگاه می کند؟
انگیزه های فرد در جامعه چیست و در چه جهتی حرکت می کند؟

و سوالهایی از این قبیل که می توانم به جرات بگویم حتی برای یک مورد از این سوالها، نه تنها آقای رائفی پور بلکه هیچکدام از ایدئولوگ های مطرح ایرانی (چه پوزیسیون چه اپوزیسیون) جوابی برای گفتن ندارند. اینها سوالاتی هستند که اساسا در سطح جامعه ی ایرانی مطرح نمی شوند و اگر هم بشوند در پستوهای کتابخانه های دانشگاه های خاص ایران به صورت پایان نامه هایی است که سالی یکبار هم دیده نمی شوند و ابدا به مرحله ی کاربرد نمی رسند.

وقتی فلسفه ی مدونی ایجاد کردیم و قانون اساسی را خط به خط و به صورت ریز و با جزئیات برمبنای آن فلسفه قرار دادیم، حال باید جامعه را بشناسیم. جامعه ی مدرن و امروزی و سپس بر مبنای این شناخت از جامعه، مکتب اقتصادی خود را باز تعریف کنیم. می گویم بازتعریف چراکه مبانی اصلی مشخص هستند اما باید دیگر بار مورد بررسی و فقاهت قرار بگیرند تا برای دنیای امروز نیز قابل استفاده باشند و مسائل جدید در آنها گنجانده شود. تمام این کارها هم توسط یک فرد و یک گروه و یک جناح انجام نخواهد شد. این اتفاق در قالب یک بستر دیالکتیک رخ می دهد. هرگز تصور نکنید می توانید یک مکتب اقتصادی را به صورت دستوری تولید کنید چرا که مکاتب اقتصادی در یک قالب دیالکتیک تولید می شوند نه در خلا و به صورت دستوری از بالا و این دیالکتیک در زمانی رخ می دهد که پلورالیسم در سطح خاصی از آن در جامعه رواج پیدا کند. پس این ایده ی جناب آقای رائفی پور که می گویند ما می خواهیم فلان چیز را تدوین کنیم اساسا به لحاظ نظری نادرست است. شما می توانید نظر بدهید اما نمی توانید کسی را مجبور به استفاده از نظریاتتان کنید مگر اینکه نظر شما در جامعه چکش کاری شود، نقاط قوت آن برجسته و نقاط ضعف آن شناسایی شود، کاربردی بودن اصول آن تایید شود سپس می توان گفت که آری این نظریه می تواند اجرایی باشد.

در پایان باید گفت که اگرچه ایشان انسان مطلع و سخنوری توانمند است و البته تیم توانمندی را برای سخنرانی های خود دارد اما هرگز یک متفکر نیست. شاید افرادی داخل تیم ایشان وجود داشته باشند که متفکر و ایدئولوگ باشند اما خود ایشان نیست. چنین حرفی را از سرعناد یا دشمنی هم نمی زنم قبلا چنین حرفی را در مورد جناب آقای زیباکلام (صادق) نیز گفته ام و معتقدم ایشان نیز متفکر نیست. اما باید در مقابل اطلاعاتی که به جوانها می دهد و آنها را آگاه می کند سر تعظیم فرود آورد. همواره کار ایشان را تحسین کرده و می کنم حدود ده سالی است که با کارهای ایشان آشنا هستم و از اطلاعات زیادی که به مخاطب می دهد استفاده می کنم اما در کنار اینها نقدها نیز وارد است و باید گفته شود چرا که معنای دیالکتیک همین است.

پایان


https://virgool.io/@ahmadso/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D9%87-%DB%8C-%D9%82%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%A8%D8%A7%D9%81-%D9%85%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85-%D8%A8%D9%87-%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-qfggfgaxhtto
https://virgool.io/@ahmadso/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A2%D9%86%DA%86%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%BE%D9%88%D9%84-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF-ayigeos4gyju


علی اکبر رائفی پورانیشتینسوسیالیسمکمونیسمکاپیتالیسم
"کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست" امیرالمومنین (ع) -----------------------وبسایت:‌ finsoph.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید