اگر امروز جنگ شود و به شما بگویند قرار است در مقابل دشمنانی که همگی از سلاح های پیشرفته استفاده می کنند تنها با نیزه و خنجر مبارزه کنید چه می گویید؟
خنده دار است نه؟ پس چطور فکر میکنید در عرصه های جنگ نرم نیز میتوانید به همان شیوه های قدیمی متوسل شوید؟
هنگامی که شما میخواهید پیام خود را به مخاطب برسانید در وهله ی اول باید این پیام در پوششی از دانش نهفته باشد. شما نمیتوانید پیام خود را به مخاطب القا کنید، نمیتوانید مخاطب را مجبور کنید حرف شما را قبول کنند فقط چون فلان فرد این حرف را زده است.
متاسفانه امروزه افرادی دانسته یا ندانسته باعث به حاشیه رانده شدن تفکر شیعی شده اند فقط به این دلیل که بلد نیستند پیام را به درستی به مخاطب برسانند. این افراد انتظار دارند که چون در ابتدا یا انتهای جمله، "قال صادق (ع) یا قال باقر (ع)" آورده اند، مخاطب مجبور است این حرف را قبول کند و هنگامی هم که با مقاومت مواجه می شوند می گویند: وامصیبتا مملکت را کفر برداشت. نه برادر من، مملکت را جهل برداشت نه کفر.
شما نمیتوانید کسی را که به آموزه های دینی علاقه ای ندارد و یا اساسا دین را نفی میکند با "قال صادق(ع)" و جملاتی مانند این از کاری نهی و یا به کاری امر کنید. بلکه باید به زبان خود فرد با وی سخن بگویید. " ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ ۖ وَجادِلهُم بِالَّتي هِيَ أَحسَن " جای تعجب است که چطور عده ای ادعای میکنند ادامه دهنده ی راه ائمه اند اما به این آیه از قرآن عمل نمی کنند. در سیره ی امام صادق (ع) آمده است که ایشان به همه ی شاگردانش اجازه ی بحث علمی نمیداده است. بلکه تنها عده ی خاصی از شاگردان حضرت چنین اجازه ای داشته اند اما امروز شاهد عده ی بسیار زیادی از طلبه ها، بسیجیان و افراد دیگر هستیم که به خود اجازه می دهند به نمایندگی از قشر عظیمی از جامعه در بحث های مختلف شرکت کنند و نتیجه ی آن احوالاتی می شود که امروز شاهد آن هستیم. مردم این جماعت را افرادی علم گریز می دانند که پاسخ به هر شبهه ی علمی را با حدیث یا آیه می دهند و آنقدر سخیف اینکار را میکنند که تقریبا تمام جامعه در مقابله با دیدن آیه ای از قرآن یا حدیثی از پیامبر، بی تفاوت از کنار آن میگذرند و بدتر از آن می گویند این صحبت ها علمی نیست.
نکته ی بعد اینکه این افراد روش های جدید انتقال پیام را یاد ندارند. انتقال پیام نباید مستقیم باشد. اصولا انسان با هرگونه نصیحت مستقیم به شدت مخالفت می کند. اگر به شما گفته شود که ساعت یازده شب نباید از خانه خارج شوید احتمالا عصبانی میشوید و شاید برای جبران چنین جسارتی اتفاقا ساعت یازده با تمام خانواده از خانه خارج شوید. اما اگر گفته شود که گروهی مسلح چند شبی است که امنیت شهر را بهم زده اند و این گروه معمولا ساعت یازده شب به مراکز تجاری حمله مسلحانه می کند شما موضوع را درک می کنید و از کسی که این اطلاعات را به شما داده تشکر خواهید کرد. در اینجا تنها تفاوت در روش انتقال پیام است. اگر شما به کسی بگویید که خوردن شراب حرام است چون دین گفته، احتمالا تشویق خواهید شد که امتحان کنید اما اگر گفته شود خوردن شراب حرام است چون باعث ایجاد مشکلاتی برای کبد و مغز می شود احتمالا در مصرف آن بیشتر تامل می کنید.
همینطور روش های خلاقانه ی دیگری نیز برای جذب مردم و خصوصا نوجوان ها و کودکان به این آموزه ها وجود دارد. روش هایی مانند داستان های مصور، نقاشی، بازی، انیمیشن، فیلم های کوتاه، رمان و... که هرکدام به نوبه ی خود می تواند جایگزین مناسبی برای جذب افراد به سمت آموزه های دینی باشد.
نوشته ی فوق برای آن دسته از دوستانی است که هرکجا میروند با نوشته های بعضا افراطی خود سعی در جذب مردم به سمت آموزه های دین دارند اما در عوض باعث دلزدگی بیش از پیش مردم نسبت به این آموزه ها میشوند. امید است در آینده شاهد رویکرد معتدل تری از این دوستان باشیم. البته اعتدال نه به معنای اختلاط حق و باطل که به معنای عدم زیاده روی است و بدانید همیشه افراط به تفریط ختم خواهد شد و این موضوع ابدا استثنا ندارد.
پیام همان پیام انبیاست اما پارادایم برای انتقال این پیام تغییر کرده است. از همینجا خطاب به کسانی که دانش کافی در زمینه ی رسانه ندارند خواهش می کنم هرگز به دنبال انتقال هیچ پیامی نروند. کسانی نیز که می خواهند پیام را انتقال دهند توجه کنند که از طرق جدید و نو این پیام را منتقل کنند و از همه مهم تر خود را نماینده ی هیچ قشری از جامعه معرفی نکنند. بلکه تنها به بیان نظرات خود بسنده کنند.
نوشته ی یکی از دوستان که به نظرم سنخیت خیلی زیادی با این نوشته دارد:
نوشته های پیشین: