بیشتر از یک ماه از تولد یک سالگی صفحه ویرگولم میگذره. در حقیقت اوایل فکرش رو هم نمیکردم که اینقدر دووم بیارم. اما با همراهی دوستان عزیز و روحیه دادن های همیشگی شون به اینجا رسیدم. آشنایی با شما دوستان عزیز یکی از بهترین اتفاقات زندگی من بود. جایی که میتونم با فراغ بال بنویسم، بخونم، نقد کنم، نقد بشم، تغییر کنم، بهتر بشم و پیشرفت کنم. در حقیقت میتونم بگم ویرگول یکی از نقطه عطف های مهم زندگی من بود. منی که مدت ها بود با نوشتن ناآشنا بودم (و اصولا با نوشتن میانه ی خوبی از اول نداشتم) در اینجا تمرین نوشتن کردم.
فرق نوشتن با حرف زدن اینه که شما برای حرف زدن نیاز کمی به دلیل و مدرک دارید. اما برای نوشتن باید مستدل صحبت کنید. چیزی که نوشتید میتونه تا مدتها علیه شما استفاده بشه (اتفاقی که بارها برای خودم افتاده.) پس از این منظر به نظرم نوشتن بار مسئولیت بسیار سنگینی رو تحمیل میکنه. به خاطر همین مسئولیت میتونم بگم که سرعت یادگیری شخص بنده از وقتی شروع به نوشتن به صورت منظم کردم چندین برابر شده و این رو مدیون ویرگول هستم. ممنون از شما و ممنون از ویرگول.
اگه نوشته های من رو دنبال کرده باشید میدونید که بعد از شش ماه از فعالیتم توی ویرگول نوشته ای تحت عنوان نیم سال اول در ویرگول رو منتشر کردم و توی اون چندتا از پست هام رو معرفی کردم.
نکته1:از اون موقع چند پست به دلیل کیفیت پایین، خودم حذفشون کردم (معمولا اونهایی که توی چالش سی روزه ی وبلاگ نویسی منتشر شده بودن)
نکته 2: من توی این پست فقط نوشته هایی رو معرفی میکنم که توی نیم سال دوم تا اینجا منتشر کردم بقیه اش رو میتونید از پست زیر دنبال کنید.
خوب اول از همه بریم سراغ تایید شده ترین نوشته ها. بیشترین لایک متعلق به نوشته ای بود که در مورد ماجرای فراستی و ظلی پور نوشتم. بعد از اون نوشته ی س.ک.س در مشهد بود که به طور بی سابقه ای مورد اقبال قرار گرفت و بعد از این دوتا نوشته ای در باب تفاوت رویکرد های اجتماعی پیشرفت طلبی و حداقل خواهی بود و در نهایت معرفی فیلم بسیار زیبای انتقام جویان که در رده ی چهارم تایید شده ترین نوشته ها توسط شما قرار گرفت.
دیده شده ترین پست هم با اختلاف فاحش نسبت به بقیه ی نوشته های من همان س.ک.س در مشهد بود که احتمالا به خاطر اسم مورد دارش خیلی ها به اشتباه وارد شدن و فکر کردن خبریه. بعد از اون نوشته ی ونزوئلا می شدیم یا می شویم هست که در مورد شباهت حال و روز این روزهای ونزوئلا با ایران هست.
مهجورترین نوشته هم میرسه به چند داستان کوتاه آقای میمنت و مبارکی که البته ناتموم رهاش کردم ولی در اولین فرصت ادامه اش میدم.همینطور معرفی رمان قمارباز.
و در نهایت پست هایی که خودم خیلی دوست داشتم و براشون زحمت کشیده بودم، پست های زیر هستن:
شما هم اگر نوشته ای از من رو خاطرتون هست که خیلی از خوندنش لذت بردید و از خوندنش ناراحت شدید و حس کردید با خوندنش به شعورتون توهین شده یا عمرتون هدر شده لطفا در قسمت نظرات با من درمیون بذارید.
در پایان تشکر میکنم از تمام کسانی که توی این مدت با کامنت های محبت آمیز و بعضا انتقادی و حتی بحث های جذاب من رو برای ادامه ی نوشتن تشویق میکنن.