aida.bandi
aida.bandi
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

مغز نازنينم ،آرام بگير!



از در و ديوار مغزم ، فكر تو ميريزه پايين، چراغشو خاموش ميكنم و ميخوابم، اونجا هم خواب تو رو ميبينم،

بيدار ميشم يه ليوان آب ميخورم ، تا خواب از سرم بپره، ولي در نزده ، ميخواي درو باز كني ، غافل ازينكه در رو قفل كردم و نميتوني واردمغزِ نازنينم بشي. هي پسر...ركب خوردي....

ميرم زير پتو ، يه بالش تو بقلم يكي زير سرم، چه تركيب خوبي داره با موسيقي لايت شبونه و پنجره نيمه باز، نه؟

صبر كن....

يه صدايي از تو سرم مياد...

لعنتي ،از پنجره؟

ايدا نوشتعاشقانهقرنطينهدلتنگي
دل مينويسد، گاهي روزي چند بار، گاهي حتي ماهها چيزي نميگويد... ؛ بستگي دارد به فصل، به هوا، به نور، به عشق، به غم...aida.bandi@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید