ویرگول
ورودثبت نام
ali.heccam
ali.heccamیه نویسندم که کلمات، تازه بهش سلام کردن instagram:@ali.heccam_ t.me/Alinssr_ ali.heccam@gmail.com
ali.heccam
ali.heccam
خواندن ۱ دقیقه·۷ ماه پیش

اِبی گذاشت

اِبی گذاشت. بین این همه ترانه. آن هم « آخرین بار » رسید به آنجا که می‌گوید: « من عاشقت هستم... این رو نمی‌فهمی... یه چیز رو می‌دونم... که خیلی بی رحمی... » می‌خواستم ازش بپرسم: « خدایی این رو تجربه‌اش هم کردی ؟ » ولی نپرسیدم... داشت باهاش همخوانی می‌کرد. دلم راضی به قطع کردن ارتباطش با ترانه نشد و این سکوتِ من را، او، جور دیگری برداشت کرد؛ احتمالا فکر می‌کرد که من، چقدر ممنونَش هستم از بابت انتخاب ترانه‌ای به این زیبایی و اینکه او را شریکِ این حسی که پشت سکوتم، در سایه، به یاد قدیم‌ها، نفس عمیق، بیرون می‌دهد، می‌دانم ولی هیچکدام نبود و من این‌بار آمدم و خلاف روال مشابه قبل‌تر‌هایم عکس‌العمل نشان دادم و در جواب به اینکه: « قشنگه نه، ابی و این آخرین باره و... » سری تکان دادم و اصلا بهش یادآوری نکردم که چند دقیقه‌ی پیش، در جوابِ سوالش به اینکه: « آهنگ بذارم؟ » گفته بودم نه و او، گویا گوشِ کَرَش سمت من بود. هندوانه‌ای که شُتُری قاچ‌ کرده بودم را دَست گرفتم و به صدای موتور و ماشین‌هایی که دور میدان می‌چرخیدند دل داده بودم و...

نویسندگیادبیاتابی
۱۴
۴
ali.heccam
ali.heccam
یه نویسندم که کلمات، تازه بهش سلام کردن instagram:@ali.heccam_ t.me/Alinssr_ ali.heccam@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید