یک برش:
آینور: بابا، ( مَرده ) خوابیده
باباش: آره بابا
آینور: چرا توی خیابون خوابیده؟
باباش: خسته بوده خوابیده. بعدش میره خونهشون میخوابه!
برش بعدی:
من: باید خونههابیتیات رو بدی به من!
آینور ( توی بغل باباش ) : نمیدم
من: خودم میام میبرمش؟
آینور: نههه ( با تاکید! )
من:وقتی خوابی، خودم میام میبرمش!
آینور: نههه!
من: وقتی خوابی... پس باید قرضش بدی بهم! یه روز بدی پیش من باشه، بعد دوباره بهت پس میدمش!
آینور: نع!!
من: آخه حسودیم شد بهت! چندتا خونه داری، اونوقت من...
باباش: بذار عکسش رو نشون عمو بدم بابایی!
آینور: نه!
من: عه! آخه چرا؟ عکسش که چیزی نمیشه!
آینور: ( با یک لَب وَرچیدنِ بخصوص که مختص مردادیهاست و صدایی که از پشت لبهای بسته، بیرون میزند! ) اوووم...
و برش آخر:
پشت چراغ قرمز، باباش: بابا، دقت کردی، از اونطرف ( خونه تا مغازهی ما ) هم بغل من بودی، الان هم!
آینور: اوم... ( با خندهای صدادار و دهنی بسته! )
باباش: الآن یعنی نمیخوای خودت راه بری!
آینور: نه ( با همون حالت قبلی )
باباش: آخه خسته شدم بابایی!