ali.heccam
ali.heccam
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

خودنگاری


دوره‌هایی از زندگی هستن که روی دورِ کُندن؛ شبیه به کشیدن ناخن روی دیوار، ذره‌ذره گوشتِ تنت رو‌ درحال آب شدن می‌بینی و کاری از دستت برنمیاد جز اینکه وایستی و بهش نگاه کنی؛ با گردنی که خم شده و دست‌هایی که چپ و راست توی جیب‌های شلوارت فرورفته و پاهات، هفتی و هشتی، نوکِ یکی، پشت مچ اون‌یکی پا حمایل شده! درحالی‌که فکر عقب‌گرد، تو رو گوشه‌ی رینگ گیرآورده و تو نمی‌دونی چرا دلت نمی‌خواد تسلیم بشی! دلت می‌خواد با کمترین حد از کار مفید، وایستی و ببینی چی میشه؛ اینجوری که بدترین حال و احساسِ موندن رو به سیزده‌به‌در‌های فرار ترجیح بدی! اون جاهایی از جغرافیای زندگیت که قبل‌ترها به چشمِ بدردنخورترین، به خودت نگاه می‌کردی و الان، تجربه‌های آسیب‌هایی که از خودسری‌هات دیدی، تو رو میخکوب نگه‌داره؛ بدون ذره‌ای اجبار، کاملا دِلی! دلت برای غُر، برای یه نخ سیگار، لَک بزنه؛ برای چند ساعت فرار از آدم‌ها، همراه با موزیکی به شدت غمگین اما علارقم میل باطنیت، باز وایستی! درحالی‌که انقدر توی این کار تازه‌واردی که نمی‌دونی باید انتظار چی رو داشته باشی؛ از خاکِ این صبر، چی باید برداشت کنی... بااین‌حال نوری، چشمات رو روشن و نوک انگشتای دستت رو گرم و مجموع این‌ها رو آماده‌ی نوشتن کنه چون تازگی‌ها یاد گرفتی برای بهتر دیدن، باید نوشت؛ غیر از این، همه توهم هستن!

خودنگارینویسندگی خلاقنویسندگیداستانسید علی نصرآبادی
یه نویسندم که کلمات، تازه بهش سلام کردن instagram:@ali.heccam_ t.me/Alinssr_ ali.heccam@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید