ali.heccam
ali.heccam
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

دیالوگ




دنبال چی میگردی؟

خودم.

کجا؟!

خوب معلومه دیگه؛ تو آیینه!

مطمعنی جای درستیو انتخاب کردی!

منظورت چیه؟

چندوقته جلوی آیینه وایستادی؟

یا نه! بزار اینجوری بپرسم... نه همون؛ چندوقته جلوی...

چند دقیقه‌ای هست.

چیشد فکر کردی میتونی اونجا خودتو پیدا کنی؟

نمیدونم. اما راحت‌تر از جاهای دیگست.

جاهای دیگه؟!

آره.

کجا؟

بیخیال. زیاد سوال میپرسی. فکرم درگیرتر ازین ‌حرفاس که بخوام وقتمو بااین حرفا هدر بدم!

آها! پس منظورت مغزت بود؛ همون جاهایِ دیگه که میگفتی!

حوصله داریا! گفتم که حالِ شنیدنه چرتو پرتو ندارم...

...البته شاید یه وقت دیگه تمایلشو داشتم! چمیدونی.

میفهمم!

چیو؟

که چرا به این‌روز افتادی!

هِهع...!

...نه خوبه. بلدی کارتو! قبلیا اینجوری نبودن!

اما تو نه! اول یخورده احساس همدردی با سوژه رو بروز میدی. بعد، جوری که تظاهر میکنی اصلا اهل اصرار نیستی و... کم‌کم با پیچوندنِ حرفات، کارتو راه میندازی!

خوبه. اینجوری حداقل خودمو سرزنش نمیکنم که طرفِ صحبتم، یه آدمه یِلّاقبا ست...

اوم.

ساکت شدی!

فکر کنم جامون عوض شد ها!؟ حالا تو شنونده شدی و کوتاه جواب میدی. چه زودم این اتفاق افتاد!

یچیزی بگم؟

چرا فکر میکنی همه دارن علیه تو مدرک جمع میکنن؛ که کله‌پا بشی! نکنه باورت شده کسی هستی برای خودت!؟

چطور؟

اینکه همش دنبالِ یه نشونه‌ای که خودتو قانع کنی حرفام منظورداره!

نیست؟

هست! اما نه اون‌چیزی که داری تو ذهنت میسازی.

چیه! ذهن‌خوان هم شدی! تبریک میگم.

خندم میگیره!

از چی؟ اینکه راحت به سوالات باج نمیدم خنده‌داره! یا نکنه همینجوری الکی داری ادای آدمای روشنفکرو درمیاری؛ که خنده‌هاشونم معنی‌داره!

وااای واای! کجایی تو دختر؟ خندم میگیره؛ به این خاطر که چرا بخودت جراتِ فکر کردن به چیزایه قشنگو نمیدی! انگاری خودتم به این نتیجه رسیدی که زیرِسوال بردنه هر آدمی که میخواد بهت نزدیک بشه، کاره آسون‌تریه!

...البته هم که هست!

ولش کن. بیا یکم خوش‌بگذرونیم!

با یه فنجون قهوه موافقی! زیاد حرف زدیم انرژیمون رفت.

اوم. بدم نمیاد.

چی میخوری؟ اسپرسو؛ ترک؟

اسپرسو باشه. تلخ. ممنون!

حدس زدم! حلّه!

میتونی اونجا روی کاناپه بشینی؛ رااحت لم بدی. البته هوا خوبه، تراس هم بدک نیست... هرجور خودت راحتی!

نه همینجا خوبه. رو کاناپه راحتم.

آخ یادم رفت بگم! کیک خونگی هم داریما. دستپختِ مامانمه. انقد تَروتازست حیفم اومد تعارف نکنم!

آفرین به تو! چه رابطه‌ی...

این عکسه که... تویی؟!

هووم؟ نشنیدم. داشتم دنبالِ چاقو میگشتم.

چی!!

میگم این عکسه، اونی که کنارِ خانومه وایستاده؛ تویی؟

آااا... آره به گمونم. بزار بیام، ببینم دقیقا کدومو میگی!

آره ه ه! منم. اونم خانومه سابقمه!

چه بد! متاسفم اگه با فضولیم ناراحتت کردم.

نه... راحت باش عزیزم.

یه سوال بپرسم!

حتما! فقط بعدِ قهوه بهتر نیست!

میای کمکم یا خودم تنهایی همشو بیارم؟!

آخ خ ببخشید. صبر کن...


دیالوگفیلم نامهاجتماعیداستانکتاب
یه نویسندم که کلمات، تازه بهش سلام کردن instagram:@ali.heccam_ t.me/Alinssr_ ali.heccam@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید