ویرگول
ورودثبت نام
ali.heccam
ali.heccamیه نویسندم که کلمات، تازه بهش سلام کردن instagram:@ali.heccam_ t.me/Alinssr_ ali.heccam@gmail.com
ali.heccam
ali.heccam
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

عجله‌ای که نسیم داشت

نسیمِ عجولِ امروز عصر، اصرار داشت تا برگ‌های توتِ جلوی کافه‌ی آقای قهوه را بچیند. به میوه‌ها نرسیده بود؛ آن موقع خودش را کجا و با چه وسیله‌ای مشغول کرده بود، بی‌خبرم! اکنون آمده بود تا تلافی آن روزها را درآورد! حرصی که می‌خورد را من که این‌طرف درب‌های سکوریتی، انتظارِ نوبتِ قهوه‌ام را می‌کشیدم هم فهمیدم!

نویسندگی خلاقطوفان فکرینویسندگیداستان
۹
۸
ali.heccam
ali.heccam
یه نویسندم که کلمات، تازه بهش سلام کردن instagram:@ali.heccam_ t.me/Alinssr_ ali.heccam@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید