گاهی توضیح اینکه چرا مردها یکدفعه کارهایی را انجام میدهند، سخت است. البته گاهی، این به آن دلیل است که آنها میدانند که به هرحال، دیر یا زود آن کار را انجام میدهند و خب چه اشکالی دارد که همین الان این کار را بکنند و گاهی دلیلش کاملا متفاوت است؛ چون آن کار را باید خیلی وقت پیش انجام میدادند. اُوه هم احتمالا مدتها میدانست باید چه کاری را انجام بدهد اما همهی آدمها نسبت به گذر زمان خوشبینند. همیشه فکر میکنیم برای انجام دادن پارهای از کارهابا آدمهای دیگر، به اندازهی کافی زمان داریم؛ زمان برای گفتن پارهای حرفها و بعد یک اتفاقی میافتد و میایستیم آنجا و مدام با خودمان یه حرف را تکرار میکنیم: « اگه... »
فصل: « مردی به نام اُوه و گردش روزانهی بازرسی که مثل هرروز نبود »