« برای فردا،
این جمله رو هرچند خط که میتونید ادامه بدید:
قدیما هر آدمی… »
قدیما آدما حرف که میزدن، پاش هم وایمیستادن. طرف میگفت برم خدمت سربازی، برگشتم میگیرمت. اونطرف هم، وقتی میگفت تا هروقت که بیای منتظرت میمونم، این کار رو میکرد و این اتفاق میافتاد. هردوی اونها هرکاری از دستشون برمیومد میکردن که اونیکی خنده از لباش نیفته چه برسه ناراحت بشه.
اینی که تعریف کردم، یه شاخه از اون درخت، از جنگلِ باورهای اون دورهزمونه بود و هرکسی توی هر زمینهای که به یه تصمیم ختم میشد، ازش استفاده میکرد و نتیجه هم میگرفت. مدنظر من هم سختی و آسونیش نیست، روی حرفم سمت اون وایستادنِ است!
با این تعریف، کسی هست که بدون توصل به توجیه، شرایط، موقعیت و... این روال رو زیر سوال ببره و در ادامه، براش مثال مشابهی بزنه؟