میدانم همین چند دقیقهی پیش بود که یک عود را سوزاندم اما خوب میدانم که بحثِ هدر دادنِ زمان، یا عود نیست؛ تنها اینکه با عود، پنجشنبه کمی راحتتر میگذرد! دقایقی که با « اُوِه » لابلای واژهها مشغول پیدا کردن چیزی میشوم و از ولگردیِ افکارم بین آدمهایی که ربطی به من ندارند، جلوگیری میکنم: ریهام، عودِ نعنایی را داخل میکشد و افکارم بین واژههاست؛ تمرین خوبیست، باعث میشود تا برای مواجه شدن با اتفاقاتِ واقعیِ امروز، نرمتر شوم.