ali.heccam
ali.heccam
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

نه و‌ نَگمِه!

اهورا: « هیچی » این اسمش هیچیِ!
من: نه خب، اسمش، اسمش چیه؟
اهورا: گفتم دیگه: هیچی!
من: برای خودم: ( « هیچی » هیچ... ی. هیچی... عجیب اسم خلاقانه‌ای پسر؛ این رو کجا شنیده بودی؟ آها، اونجا! ) خطاب به اهورا: آها. آره، هیچی! عجب اسم خوشگلی! چطوری بین این‌همه اسم خوشگل، این رو انتخاب کردی که از بقیه خوشگل‌تره؟
اهورا: اوووم... نمی‌دونم.
من: خب چی شد که این... خب تو انتخابش کردی دیگه! چطوری...
اهورا: چون هیچکی صداش نمی‌کرد... انگار که نیست...
من: آخی...
اهورا: هیچکی نگاش نمی‌کرد!
من: هیچکی نگاش نمی‌کرد... اسمش شد هیچی! هیچی...
خب حالا ادامه‌ی کتاب رو بخونیم؟
اهورا: بخونیم...
من: نه! از ته دلت نگفتی! معلومه دوست نداری!
اهورا: سکوت و ماشین بازی!
من: نه و نَگمِه! ( با خنده و اشاره به کتاب! ) نه و نگمه! نه شوتَک...
اهورا: « نه، شوتک نه! نه، شوتک نه! » ( قسمت‌هایی از کتاب. ) حالا که اینجوریه، اسمش بی.ام.و‌ اَس!
من: اوووم! بی‌.ام.و! چه خوشگل! بی.ام.و!
اهورا: قااان... قان، قان! بی‌.ام.و داره گاز میده!
من: برای خودم: ( ولی این به پورش بهش بیشتر می‌خوره ها! ولی... بی‌.ام.و هم این مدلی‌اش رو‌ داره! اصلا چه فرقی داره اسمش چی باشه! اصلا این نیسان باشه، منم اصغر، هوم! )
اهورا: مامان! مامان! داری چیکار می‌کنی، نیستی؟ ها! کجایی؟
مامانش: دارم ظرف می‌شورم مامان...
و صدا دور شد. صدایی که مال اهورا بود. اهورایی با کله‌ی فرفری!

نویسندگیدیالوگنویسندگی خلاقداستانسید علی نصرآبادی
یه نویسندم که کلمات، تازه بهش سلام کردن instagram:@ali.heccam_ t.me/Alinssr_ ali.heccam@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید