ali.heccam
ali.heccam
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

چندتیکه۲


صدای پِچ‌پِچ‌های سماور وقوریِ چینی، یعنی کسی در خانه هست...

او: اصلا سر صبح چایی نخوری که... برای تو هم بریزم؟ علی مگه چایی نمی‌خوری خودت؟
علی: کو مال من؟
او: عه مگه تو هم می‌خوری؟

لباس‌هام گشاد شدن...
لباس‌هات گشاد شدن یا خودت لاغر شدی...؟

...اما اگر کسی از او پرسیده بود، حتما جواب می‌داد که او پیش از سونیا، اصلا زندگی نکرده. بعد از او هم همین‌طور.
[ برگزیده‌ای از کتاب « مردی به نام اُوه ]

زدم به دل پارک‌ که بنویسم. عوض حمام و شام و استراحت و فیلم دلخواه مثلاً the revenant و یا... برایم یک درصد هم اهمیت نداشت که چه قرارهایی که کنسل می‌شود؛ هوس نوشتن به سرم زده بود و هیچ‌چیزی به این اندازه اهمیت نداشت!

مردی به نام اوهداستاننویسندگینویسندگی خلاقسید علی نصرآبادی
یه نویسندم که کلمات، تازه بهش سلام کردن instagram:@ali.heccam_ t.me/Alinssr_ ali.heccam@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید