ویرگول
ورودثبت نام
ali.heccam
ali.heccam
خواندن ۱ دقیقه·۴ روز پیش

یادداشتی از یک دوست _ مهدی داورپناه


وقتی به این عکس نگاه می‌کنم ته دلم خنک می‌شود. شعله آزار دهنده‌ای که دارد من را در حرص و طمع زندگی می‌سوزاند یکهو آرام می‌گیرد و من را یاد روزی که این عکس را گرفتیم می‌اندازد. خیلی سال پیش بود. البته خیلی سال پیش برای یک آدم بیست ساله یعنی چهار پنج سال پیش. اما این چیزی از خیلی بودنش کم نمی‌کند. چون گاهی وقتها وقتی می‌گوییم «خیلی سال پیش» منطورمان فقط سال ها و ماه هایی که از این وسط گذشته‌اند نیست. گاهی منظورمان قصه‌ای است که در این بین بر ما گذشته.
و گاه ممکن است برای یک نفر یک سال، چهار سال طول بکشد و بگذرد.
آنوقت وقتی می‌گوید «یادش بخیر دو سال پیش».
منظورش «یادش بخیر هشت سال پیش» است!
.
#یادداشت_های_کوتاه

یادداشت روزانهنویسندگی خلاقنویسندگیادبیاتسید علی نصرآبادی
یه نویسندم که کلمات، تازه بهش سلام کردن instagram:@ali.heccam_ t.me/Alinssr_ ali.heccam@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید