ali.heccam
ali.heccam
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

یک « تو »

همیشه یک « تو»یی هست که می‌گذاری جلوی رویَت و بعد، شروع می‌کنی برایش به ترانه-سرایی! یک «تو»یِ مجازی! یک روح از جنس خودت، با انعطافی به اندازه‌ی تمام چهره‌های روی زمین! چه آنهایی که در قید حیات‌ند و چه سفر-کرده‌ها! چه شخصیت‌هایی که واقعا حضورِ فیزیکی دارند و چه خیالی‌ها!

یک صندلیِ چوبی روبرویت می‌گذاری و خودت آن‌طرفِش، دست بر زیر چانه، خیره در چشمانش، شروع می‌کنی به توصیف: شبیه به تمرین‌های توصیف صحنه، در مدرسه! از کشیدگیِ ابروهایش می‌نویسی! از دماغِ عقابی و لب‌های شتری‌اش! از موهای مشکی‌ای که واقعا مشکی نیست و تو با قَلمت، توضیح می‌دهی که قهوه‌ایِ سوخته است و تنها در زیر نور خورشید، زمانی که زیاد دقت کنی متوجهش می‌شوی! روبرویت است دیگر! می‌بینی‌اش!

می‌آیی و می‌نویسی که او عاشق خوردنِ بستنی قیفی‌ در زمستان است؛ وقتی که چهل سانتیمتر برف برروی زمین نشسته است! تو از افکار و علایق شخصی‌اش باخبری! می‌دانی که سلیقه‌اش با لباس‌های گَله-گُشاد بیشتر جور است! از دهان خودش شنیده‌ای که علاقه‌ی زیادی به مادیات ندارد و همان اندازه که نیازهای ضروری‌اش را برطرف کند، برایش کافیست! می‌دانی که دستی هم بر قلم دارد و از کلمات، هرچه که به مَزاجش خوش بیاید،‌ انتخاب کرده و روی کاغذ می‌آورد و بدونِ هیچ ترسی، در معرض دید عموم قرار می‌دهد؛ زیرا که او این شکلی‌ست و آن‌قدر پُر دل و جرأت است که خودِ واقعیش را بروز دهد!

می‌دانی که شوخ‌طبع و با جنبه است! هرکجا که قدم می‌گذارد، قبل از سایه‌اش، صدایش است که فضا را پر می‌کند! شدیدا لذت‌جو است! اصلا ملاکش برای بیدار شدن و بیرون زدن و حتی سر کار رفتن، همین زنده نگاه داشتنِ خنده است! او به معنی واقعی کلمه، به عبارت: « دنیا دو روز است پس چرا از آن لذت نبرد » باور دارد!

می‌دانی که اهل موسیقی است! می‌توان با یک فنجان قهوه و یک موسیقی، به راحتی زمانِ او را خرید و از انرژیِ حضورش استفاده کرد!

این یکی از آن « تو » هاست. می‌توانی او را از صندلی بلند کنی و یک آدمِ منزوی را به جایش بنشانی! یا یک دخترکِ شصت‌سانتی و یا زنی چادری که قرمه‌سبزی‌هایش، آب از لَب و لوچه‌ی هر کسی به راه می‌اندازد! یا یک دوره‌گرد که قبل‌ترها آدم‌حسابی‌ای بوده برای خودش و این‌ها را تنها تویی که می‌دانی! یک دنیا منتظرند تا نوبتشان شود که آن صندلی را اشغال کرده و سفره‌ی دلشان را برایت باز کنند و حرف‌هاشان را به گوش دیگران برسانی؛ زیرا هیچکس به جز تو، نمی‌تواند آنها را ببیند!

نویسندگی خلاقنویسندگیتوصیف صحنهطوفان فکریداستان
یه نویسندم که کلمات، تازه بهش سلام کردن instagram:@ali.heccam_ t.me/Alinssr_ ali.heccam@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید